بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت بانوی پنهان

                بسم الله 🍃

این کتاب تموم که...
نه! تموم نشد...
حس و طعم قشنگ و زنده ش همیشه زیر زبونم و تو ذهنم جاریه، و کنار دستم میمونه تا هروقت که کم آوردم و دنبال لذت حلال بودم، باز کنم و کمی به قصه هاش نگاه کنم..

داستان، داستان خاصی نیست..
همون طور که روی کتاب نوشته، خاطرات ریز و درشت یه آدم دهه شصتیه، که اتفاقا خیلی ساده نوشته‌شده...
اما با هنر نوسنده، و با استفاده از کلمات خیلی عامیانه، بسیار شیرین شده...

و باید بگم کتاب، بسیار روح داره!
زنده ست...
اونقدر زنده که وقتی میخونی میتونی باهاش پرواز کنی..
بری به خاطرات نویسنده، و خودتو تو اون شرایط و محیط فرض کنی...
و حتی بوی باغ و بستان و نخل های کرمان رو حس کنی...
و همچنین سفر کنی به کودکی و نوجوانی خودت، تک تک خاطرات تو بیاد بیاری، چه خوب چه بد ، و یه لبخند عمیق رو لبت پدیدار شه..
و همچنین ، به این فکر کنی که چطور برم جلو که ۱۰ سال دیگه که به امروز فکر میکنم، غرق شادی و لذت بشم...

هرچند قسمتی از این کتاب که با #زلزله_بم عجین شده، دل آدم و میسوزونه، اما خب، زندگی همینه...
شاد و غمگین، خوب و بد، بالا و پایین ، سفید و سیاه، همه در کنار هم معنا پیدا میکنن...
اگر سیاهی رو نبینی، سفیدی اونقدر به چشمت نمیاد..

خلاصه که اگر خواستید چند روز یا چند ساعتی، طعم شیرین زندگی زیر زبونتون بیاد، این کتاب و مطالعه کنید...

ممنون از آقای نویسنده برای نوشتن خاطراتشون.

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.