یادداشت عطیه عیاردولابی
1403/6/15
امتیاز دادن به این کتاب سخته. چرا؟ چون داستان خاصی نداره. یه ماجرای عاشقانه معمولی و اندکی بالا و پایین و بعد هم یک به خوبی و خوشی زندگی کردند نهایی. اولش میخواستم بگم شبیه داستانهای دیکنزه ولی بیانصافی در حق استاد بود. چون داستانهای او شخصیتپردازی و فضاسازی و موقعیت و خلاصه همه چیز داره و بعد به پایان خوش میرسه. اما این داستان کوتاه بیشتر شبیه خاطرهگویی یه مرد جوان خیرهسر و عاشقه تا داستان. منتها نکته جالب و خاص این کتاب ترجمه اونه. اصل داستان مطلبی سه صفحهای بوده که زمان ناصرالدین شاه از روی روزنامهای ترکی ترجمه و در ایران چاپ سنگی میشه. مترجم رو شاید نشناسیم اما کسی که متن ترجمه رو به فارسی روان اون زمان تبدیل کرده حتما: محمدحسین فروغی پدر محمد علی فروغی. ابتدای کتاب معرفی مبسوطی از این شخص شده که اگه کتاب رو ابتیاع فرمودین، میخونین. همچنین از ماجرای نشر این کتاب در نشر پرنده هم مطلع خواهید شد. اما میخوام به عنوان یه مدعی ترجمه درباره ترجمهاش حرف بزنم. کاملا مشخصه اون دوران در این حوزه هیچ آداب و ترتیبی نمیجستن. طبق مقدمه کتاب رسم بر این بوده هر متنی که ترجمه میشده، یک نفر مسلط به فارسی (اون دوران) اون رو بازنویسی میکرده و ظاهرا ذبیحالله منصوریوار هم بازنویسی میکردن. وگرنه چطور ممکنه یه داستان سه صفحهای تبدیل به ۶۰ صفحه کتاب بشه؟ اصلا شما بگو ۳۰ صفحه! به غیر این طولانی شدن متن عبارات و اصطلاحات و اشعار خیلی ایرانی یا رایج در گفتگوهای ایرانی در متن هم خیلی جالبه. مثلا تصور کنید عمو والتون این داستان در انتهای نامهاش مینویسه "والسلام والاکرام"! یا راوی در جایی نوشته "آن وقت خر بیار و رسوایی بار کن و ابودلامه را روی قاطر سوار کن". در توضیح هم نوشته شده ابودلامه شاعر حبشی دربار عباسیان بوده. آدم از این همه تسلط ژرژ انگلیسی بر فارسی و تاریخ عباسیان حیرت میکنه والا!!!! خلاصه اینکه از طرفی داستان شبیه داستانهای هزار و یکشب و سمک عیار شده که خوندنش لذتبخشه و از طرفی کلا همه اصول ترجمه رو گذاشته زیر قالی و آدم نمیدونه الان داره داستان نویسنده رو میخونه یا داستان مترجم رو. اما راستش به مترجمین و بازنویسهای اون دوران حسودیم شدم که انقدر دستشون باز بوده تو برگردان. خلاصه این کتاب بیشتر از داستانش، ترجمه جالبی داره. یعنی شمای خواننده اگر خواستین این کتاب رو بخونین دنبال داستان نباشین بلکه دنبال زیباییها و جذابیتهای ترجمه و نشر اون روزگار باشین. به نظرم نشر پرنده با بازنشر این کتاب یا در واقع گنجینه کار جالبی کرده و امیدوارم بیش باد.
(0/1000)
عطیه عیاردولابی
1403/6/15
1