یادداشت محمد خزائی

                «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر»، راه رفتن در مرز واقعیت و فرای آن است، البته نه بر روی یک طناب باریک که بر شاهراه مرگ. این ایده که مردگان بزرگترین قبرستان جهان بنشینند دور هم و برای هم روایت‌هایشان را بگویند، سفره گسترده‌ای است که می‌شود هر چیزی روی آن گذاشت و خبوشان به خوبی این سفره را آراسته و روایت دلخواه خودش را با هنرمندی در آن جا کرده.

کتاب پر است از خرده روایت‌هایی که اگرچه در ابتدا درهم به نظر می‌رسند و پراکنده اما نخ تسبیح آن‌ها روایت سید روح الله است، از داستان انقلاب عراق و کودتای بعث، تا ماجراهای کودکی نقش اول رمان. با این حال شلوغ روایت‌ها در این حجم کم گاهی آزاردهنده می‌شود و شاید می‌شد بیش از این ادامه داد. از طرفی برخی روایت‌ها هم زیادی پرت می‌روند و به شوعاف اطلاعات نویسنده شبیه می‌شوند.

با این همه «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» در بین ادبیات داستانی ایران یک نمونه موفق است در میان نمونه‌های معدود موفق دیگر، داستانی با هنرمندی و دقت که کمتر نویسنده‌ای از پس از آن برمی‌آید. باشد که بیشتر از خبوشان بخوانیم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.