یادداشت محدثه سلمانی

                یادش بخیر. توی ایام کنکور نمی تونستم خیلی کتاب بخونم و مثل معتادهای توی ترک خماری می کشیدم.بعد عید که دیگه مدرسه نمی رفتیم یک روز صبح که همه خونواده مدرسه و سرکار بودن نشستم و این کتاب رو خوندم.
نویسنده روستایی رو به تصویر می کشه که  در ارتفاع زیادی بالای کوه قرار داره و همه توش  کر هستن. مردم از اول کر نبودن بلکه به علت نامعلومی کم کم کر شدن. مسیری که روستا رو به شهر وصل می کرده به خاطر ریزش سنگ مسدود شده و به خاطر کر بودن مردم نمی تونن از کوه پایین بیان (چون صدای ریزش سنگ رو نمی شنون). منبع حیاتی اون ها فلزاتیه که استخراج می کنن و از یک خط پایین می فرستن و خط نگه دار هم عوضش غذا و پوشاک براشون می فرسته.
مردم سه دسته ان:هنرمندها که اتفاقات روستا رو نقاشی می کنن، معدنچی ها و خدمتکاران. هنرمندها بهترین طبقه ان و بهترین غذاها و پوشاک مال اون هاست. 
و حالا کم کم کوری داره بلای جون روستایی ها میشه.
 شخصیت اصلی داستان، فی یک دختر یتیم و نقاش با استعداده که از خواهرش ژانگ جینگ مراقبت می کنه.کم شدن بینایی ژانگ جینگ باعث نگرانی فی از عاقبت خواهرش شده. لی وی، همسایه فی در دوران کودکی و معدنچی است. پدر لی وی به علت کوری در معدن سقوط می کند و می میرد. هردو انگیزه پیدا می کنند که از کوه بروند پایین و خط نگه دار را ببینند و درباره وضعیت روستا باهاش حرف بزنن. به خصوص که فی یک شب با دیدن یک خواب عجیب شنوا هم شده!
درون‌مایه داستان به نظرم سیاسی اجتماعی بود. نویسنده با توصیف روستا و وضعیتش و تقابل با توصیف شهر و... واضحا هدف خاصی رو دنبال می کنه. از این جهت از درونمایه داستان خوشم اومد چون قابل بحثه.
عشقی که توی داستان بهش پرداخته شده بود خیلی لطیف و دوست داشتنیه.
خیلی فکر کردم عاقبت داستان چرا به اون شکل پیش رفت و پیکیوس نماد چیه. به نظرم پیکیوس نماد احساسات انسانی و انسان بودن و امید مردم روستاست.
وقتی خوندمش به ادامه زندگی مردم روستا فکر کردم... امید مردم روستا دووم میاره؟ زمستون و گرسنگی سراغشون نمیاد؟؟ قحطی چطور؟؟آرزو نمی کنن به قبل برگردن؟؟ 
می تونستم کلی طرح منفی و مثبت برای ادامه زندگی فی و مردم روستا بچینم.
دوستش داشتم و توصیه ش می کنم. 
        
(0/1000)

نظرات

سارا.م

1402/05/26

من هم این کتاب رو خونده بودم اما فراموش کرده بودم و با دیدن یادداشتتون برام یادآوری شد. ممنون.
منم دوستش داشتم.
1
خوشحالم که این رو می شنوم. شما هم یادداشت بنویسید روش. یادداشت های کتاب خیلی منفی بودن 
صَعوِه

1402/05/26

چقدرررر اون حس خماری رو خوب گفتی! درست مثل من.
1
آخ