یادداشت مصطفی صالحی بابادی

                بالاخره تونستم خودم رو از دنیای داستان کوتاه خارج کنم و یه رمان بلند بخونم. شروعی طوفانی با فرانکنشتاین یا پرومته ی نوین.
برای من فرانکنشتاین یه DVD بود که ۴ تا فیلم توش بود که یکیش جزیره دکتر مورو بود و اون یکیش فرانکنشتاین و منی که دوم راهنمایی بودم با فهم ناقص خودم فکر کردم فرانکنشتاین با خواهرش ازدواج میکرد! و به معلم فیلم بازمون این رو گفتم، اونم توجه ام رو به این نکته جلب کرد که دیالوگش این بود که میگه تو مثل خواهرمی!!!
هیچ وقت فرصت نشده بود داستانی که حدودا مال ۲۰۰ سال پیشه رو بخونم ولی بالاخره قسمت شد برای فرار از داستان کوتاه این رمان رو بخونم.
طی سال ها ترجمه های زیادی از این شاهکار دراومده، من فقط همین ترجمه رو خوندم و یه ترجمه دیگه ازش رو دارم اما یادم میاد دوران بچگیم یه نسخه ی کوچیک و جیبیش هم داشتم، اما تا الان فرصت نشده بود خونده شه.
مری شلی وقتی ۱۸ سالش بوده شروع کرده به نوشتنش و میشه گفت اولین داستان علمی تخیلی در قرون جدید با نوعی دیدگاه انسان گرایانه است.
دید منفی نویسنده به علم و کارهایی که انسان با اون میکنه در نوع خودش نوعی دیدگاه مسیحیت همون دوره رو نشون میده، اما زیبایی این اثر فقط بخاطر موضوعش نیست بلکه دیدی که مری شلی به ایجاد شر در وجود موجودی خالی الذهن داره جالبه. دیدی که همه ی ما هر روزه از خودمون میپرسیم اگه تو ایران بدنیا نمی اومدم چی میشد و چطور میشدم؟
مری شلی نشون میده حتی موجودی مثل هیولای فرانکنشتاین هم گرایش به خیر و خوبی بصورت فطری داره اما تحت تاثیر عوامل بیرونی مدام در جنگ و درگیری بین نیمه خوب و بدش میمونه و با اینکه به سمت تاریکی ها گرایش پیدا میکنه عمیقا ناراحتی درونیش اذیتش میکنه. بعد از خوندن کتاب دوباره یادم اومد چرا به نسبت فیلم ها کتاب ها رو بیشتر دوست دارم. کتاب ها سوالاتی ایجاد میکنن که بذرشون عمیق تر کاشته میشه و فیلم و سریال ها برای همچین کاری باید ده ها ساعت وقت صرف کنن.
هر چند این کتاب مال ۲۰۰ سال پیشه و منصفانه اینه که در حد همون ۲۰۰ سال پیش نگاهش کنیم و نه با دید امروزی دانشورز و آگاه خودمون.
نمیگم اگه نخونید چیزی از دست می دید ولی اگه بخونید خالی از لطف نیست و اگر مثل من نباشید که فیلم هاشو بارها و بارها دیدم براتون شیرین تر هم هست.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.