یادداشت احمدرضا کوکب
3 روز پیش
1- چند وقتی است کتاب واقعا بد به تورم نمیخورد. حتی در صوتی ها، چیزی که نپسندم گیرم نمیآید. راستش خودم وقتی پروفایل کاربری در بهخوان را ببینم و مردد بشوم که دنبالش کنم یا نه، نگاه میکنم ببینم چطور به کتاب ها امتیاز داده است. اگر به همه پنج ستاره داده و کلی تعریف کرده یا همه را کم داده و نق زده، دنبالش نمیکنم. معلوم میشود که خیلی درست و حسابی نمیخواند. حالا پروفایل خودم پر شده از این چهار و پنج ستاره ها. 2- کتاب دوست داشتنی است. جداً. نثر روان، ترجمه خوب، کانتکس جدید (برای من) و در نتیجه جزئیات جدید و باحال، شخصیتهای پخته، پر انرژی و در حال حرکت و همه چیزهای خوبْ دیگر. حتی تم طنز دارد و بعضی جاها آدم را به قهقه میاندازد. البته یک پدیده نیست که بگویم آب دستتان است زمین بگذارید و این رمان را بخوانید یا چیز کاملا متفاوتی نسبت به تمام کتاب ها بود. نه. این خبرها هم نیست. 3- این بند شاید فاش کردن محسوب بشود. کتاب در واقع میتوانست مانیفست لیبرالیزم در معنای فردی (و نه سیاسی یا اقتصادی) باشد. یعنی وقتی جونور به این نتیجه میرسد که من فقط از قبیله سرخ پوست ها نیستم، بلکه از قبیله بسکتبالیست ها، عشق کتاب ها و... هم هستم، دارد به تنوع ابعاد هویتی خودش که جبری نیستند و میتواند با آنها زندگی اش را تغییر بدهد پی برده است. در واقع، انگار که لیبرالیزم دوست دارد همه خودشان و دیگران را این طور ببینند و بدانند. 4- کتاب به طور کلی فضای مثبتی دارد. اگر به کتاب هایی که بهتان شور حرکت و امید به آینده میدهند علاقه دارید، گزینه خوبی است. همین.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.