یادداشت سهیل خرسند

                کوندرا یکی از نویسندگان مورد ستایش من است.
پیشتر از او رمان‌های سبک‌تری خوانده بودم و بابت این موضوع بسیار خوشحالم چون موجبات آشنایی من را اولا با قلمش و دوما با شخصیت و نگاهش به دنیا  فراهم نموده بودند. این کتاب رمانی بسیار قوی و با ساختاری چند سطح بالاتر از رمان‌های «هویت»، «خنده و فراموشی» و «جهالت»  بود. 

یکی بود یکی نبود، غیر از شیطان مهربون دو زن به نام‌های «ترزا و سابینا»، و دو مرد به نام‌های «توماس و فرانز» و یک سگ به نام «کارنین» در هیاهوی بهار پراگ ماجراهای این کتاب را رقم زدند. ماجراهایی در میان سکس، جنون و انواع روابط جنسی پیچیده، تقابل خیانت و وفاداری، بی‌رحمی و جنایات کمونیسم و در نتیجه پرداختی قوی به سیاست، نگاه فلسفی به زندگی از دیدگاه نیچه و افلاطون و در نهایت لبخند و نشستن پای ظرافت‌های موسیقی به کمک بتهوون. خانم‌ها و آقایان به شاهکار عالی‌جناب کوندرا خوش آمدید.

اما در سبکی تحمل‌ناپذیر هستی با چه روبرو خواهیم شد...
خواننده در این رمان نباید منتظر یک روایت مستقیم و خطی باشد. چهار شخصیت انسانی کتاب به همراه شخصیت پنجم که یک سگ است همانند رودخانه‌ای در مسیر خود روان هستند. کوندرا به عنوان خداوندگار این داستان هر جای که دلش بخواهد آدرس این رودها را به خواننده می‌دهد و هر جای که بخواهد خواننده را برای تماشای رودی با خود همراه می‌کند. رمان از هفت فصل تشکیل می‌شود. کوندرا نویسنده‌ای‌ست که هم از زبان شخصیت‌هایش سخن می‌گوید و هم به عنوان دانای کل سخنان خود را بیان می‌کند ولی از هرگونه قضاوت دوری می‌کند و این مهم را به خواننده می‌سپارد. البته کوندرا همیشه از خواننده‌اش انتظار دارد که حتی یک سطر از کتابش را نخوانده رد نکند.
مهم‌ترین شخصیت رمان توماس نام دارد که یک جراح ماهر است و علاقه‌ای به سیاست ندارد. مردی که حتی وقتی با ترزا ازدواج می‌کند نمی‌تواند جلوی خود را در پوشیدن لباس زنانه و آرایش کردن بگیرد. او خیانت‌هایش را از همسرش پنهان نمی‌کند و البته ترزا نیز تا جایی که امکان دارد خیانت‌هایش را تحمل می‌کند. 
سابینا زنی‌ست که با خیانت به سبب رها کردن خانواده، معشوق و در نهایت سرزمین مادری‌اش زندگی می‌کند، او نمادی‌ست که کوندرا آن را سبک بودن می‌نامد، البته منظور کوندرا شخصیتی‌ست فاقد تعهد و وفاداری مطابق عرف جامعه. 
در نقطه‌ی مقابل سابینا شخصیت چهارم انسانی کوندرا به نام ترزا قرار دارد. ترزا همسر وفادار توماس است و از عشقی بی‌پرده به شوهر عیاشش رنج می‌برد در حدی که شب‌ها وقتی توماس را در آغوش می‌کشد مجبور است بوی واژن زن‌های مختف را در موهایش تحمل کند و در نهایت مسئول نابودی زندگی حرفه‌ای توماس یعنی جراحی می‌شود.
فرانز نیز دیگر شخصیت داستان است که ذاتا مرد وفاداری‌ست. وفادار هم به زنی که با او رابطه دارد و به هم دوستانش و در یک کلام او مردی‌ست که حاظر است تمام وجودش را فدای یک نگاه محبوبش کند.
و سر آخر شخصیت غیرانسانی داستان کارنین را داریم. سگی‌ که نامش از مخلوق تولستوی یعنی آنا کارنینا گرفته شده است ولی کوندرا او را به دلیل انسان نبودن رها نمی‌کند و به شکل ویژه‌ای به شخصیتش می‌پردازد.

این رمان در ایران تحت عنوان بار هستی توسط دکتر پرویز همایون‌فر ترجمه و نهایتا توسط نشر قطره چاپ و منتشر گردیده است. شخصی که پیشتر در مورد رفتار زشتش در خصوص حذف یک فصل و دو قسمت کردن فصل دیگری به جهت میزان کردن تعداد فصول رمان هویت با نسخه‌ی انگلیسی نوشته بودم. من ترجمه‌ی فارسی را بررسی نکرده‌ام اما با توجه به محتوای کتاب و شناخت کامل به چنگال تیز و سمی سانسورچی ایمان دارم که محتوای کتاب به طور کامل نابود شده است، در نتیجه به هیچ عنوان پیشنهاد نمی‌کنم آن را مطالعه نمایید.
        

23

(0/1000)

نظرات

پسپسپس

0

سالها پیش این کتاب رو خوندم و اولین مواجهه من با آثار کوندرا بود ، باید اعتراف کنم که در اون زمان ودر  اون سن درک کاملی از این کتاب نداشتم و به نظر میرسه مجدد باید سراغ این کتاب برم . ممنونم بابت معرفی خوبتون و یادآوری این کتاب 🙏
1

1

ضمن سلام و عرض ادب، دقیقا همینوره که فرمودید. این کتاب، کتاب سنگینیه که باید در زمان خودش به سراغش برید و با دقت بخونیدش. ممنونم بابت محبتتون 

0