یادداشت سیده زهرا ارجائی

جنگل دروازه های سوخته
        #سه_گانه_گیئسه
#دره‌ی‌قصرمرمر 
#دریای‌صدف‌های‌پرنده 
#جنگل‌دروازه‌های‌سوخته
کاتارینا ورزی
#محراب_قلم

اولین تجربه‌ام از خواندن رمان یا بهتر بگویم، داستان بلند فانتزی بود، آن هم فانتزی ایرانی! از همان شروع داستان احساس کردم نویسنده تمام ایده‌اش را از داستان‌های معروف گرفته؛ غول چراغ جادو، نارنیا و ... . 
ماجرای درباره‌ی دو دختر نوجوان است. مهیار (!!!) که او را مهی صدا می‌کنند و کمی بعد از گرفتن شناسنامه‌اش، پدر و مادرش فهمیده‌اند که این نام پسرانه است! آن‌ها زندگی معمولی‌ای دارند، از بچگی مهی با عمومسعود رفتار و آمد زیادی داشته‌اند و افسون، دختر عمومسعود بهترین دوست مهی بوده تا همین چند سال پیش که عمومسعود سود زیادی در معاملاتش می‌کند و زندگی‌شان از هم جدا می‌شود... حالا افسون در اتاقش یک کمد قدیمی دارد که مهی متوجه میشود از این کمد می‌توان وارد دنیایی دیگر شد؛ سرزمینی به نام گیئسه ... 

شروع داستان هیجان‌انگیز بود اما در ادامه، خصوصا وقتی به جلدهای بعدی می‌رسید دیگر جذابیت چندانی نداشت، به علاوه این که بعضی چیز‌ها خیلی توی ذوقم میزد. 
اولین چیزی که در داستان به چشمم آمد این بود که نویسنده چقدر خوب می‌توانست داستانش را تبدیل به داستانی کند که برای نوجوان درگیر با بحران هویت، مفید باشد، اما چنین چیزی در داستان دیده نمی‌شد! و از آن بدتر این‌که رگه‌هایی از اندیشه‌ی فمینیستی در داستان دیده می‌شد! دخترانی که به تنهایی همه کار می‌کنند، به خانواده نیازی ندارند و می‌توانند به تنهایی قهرمان باشند. در دنیایی که موجوداتی به شدت مردسالار وجود دارند، زن‌ها بی سر و صدا در حال پایه‌ریزی قیامی بزرگ علیه جنس نر هستند و حالا دختری از سرزمینی دیگر آمده و به آن‌ها کمک می‌کند و آن‌ها سرانجام موفق می‌شوند!
البته که جذابیت داستان کم بود و گره و قلاب محکمی که بتواند مخاطب را سه جلد با خود همراه کند هم نداشت... 

کتاب، کتاب نوجوان است اما به دلیل همین نگاه فمینیستی پنهان در دل داستان، آن را به هرنوجوانی توصیه نخواهم کرد. 
      
5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.