یادداشت فاطمه رجائی

بالاخره بع
                بالاخره بعد از مدتی وقت آزاد پیدا کردم که برای کتاب‌های این مدتم یادداشت بنویسم، تا ذهنم از آشفتگی کارهای انجام نشده در بیاد.🌱
.
این کتاب داستان یه گروه مستند ساز رو روایت می‌کنه که راهی تورینِ ایتالیا شدن تا درمورد ادواردو آنیلی مستند بسازن...

ادواردو آنیلی کیه؟
تک پسرِ جیانی آنیلی که مالک شرکت فیات، لامبورگینی، مازراتی، فراری و n تا شرکت، بانک و باشگاه ورزشی دیگه بوده ... و این خانواده بخاطر نقش مهمی که توی اقتصاد ایتالیا داشتن به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا شناخته می‌شدند.

حالا چرا این گروه ایرانی تصمیم گرفتن مستند زندگی شاهزاده ایتالیایی رو بسازن؟
چون ایشون مسلمون شده بودن و...
.
چند نکته مهم:
🔻حضور گروه مستندسازی در ایتالیا و اتفاق‌هایی که رخ میده براساس واقعیته ولی شخصیت‌های گروه توسط نویسنده خلق شده‌ن.
🔻افرادی که باهاشون صحبت می‌شه یعنی آقای عبدالهی و... شخصیت‌های واقعی هستن.
🔻روزنامه نگار ایتالیایی هم شخصیت واقعی هست که کتاب‌هایی درمورد ادواردو نوشته.

برای اینکه بین مرزهای واقعیت و تخیلات نویسنده پا در هوا نمونید، پیشنهاد میکنم مستندرو هم ببینید.
به من کمک کرد تا وقایع رو بهتر درک کنم.
.
وقتی شروع به خوندن کتاب کردم، حس نمی‌کردم یه نویسنده ایرانی این کتاب رو نوشته👀... شاید چون من از نویسنده‌های ایرانی کمتر کتاب خوندم و حداقل  این سبکی نخونده بودم.
«ساختمان‌هایی دود زده و سیاه با بلوک‌بندی‌های بی‌قواره که مثل قفس‌هایی سیمانی شب‌ها آدم‌های خسته و بی‌حوصله توی خیابان را می‌بلعند‌. صبح دوباره تف می‌کنندشان بیرون، عصبی و آشفته. جنگل بتنی و بی‌قواره‌ای که دیوارهایش می‌خواهد خفه‌ات کند.»
.
«قرم‌قاط» اینقدر توسط نویسنده استفاده می‌شه که واقعا اعصاب آدم رو به‌هم می‌ریزه، حتی اگر تکیه‌کلام شخصیت داستان هم باشه، باز هم غیرقابل تحمل است.🙁
.
💭 از متن کتاب:

«_رسانه‌ها همان چیزی را منتشر می‌کنند که مردم می‌خواهند.
_اما قرار بود رسانه‌ها جامعه و مردم را جلو ببرند، نه اینکه دنبال مردم راه بیفتند.»

«سیاست کار کسی است که شطرنج بلد باشد؛ ابایی نداشته باشد که سربازش را بدهد تا وزیرش زنده بشود. ترسی نداشته باشد که اسبش را فدا کند، چون می‌تواند رخ حریفش را بگیرد. سیاست کار آدم‌های احساساتی نیست. کار تو نیست که اگر عینکت نباشد دو قدم جلوتر خودت را هم به زحمت می‌بینی و قرم‌قاط می‌شوی.»

«سرش را تکیه می‌دهد به دستش. می‌گوید: یک رفیقی داشتم که می‌گفت ارزش هر آدمی به باورهایش است. توی این سفر یک چیز دیگر را هم فهمیدم. برای هر آدمی یک روزی پیش می‌آید که باید چیزهای مهمی را برای آن باورهایش هزینه کند؛ از خودش یا زندگی‌اش. آن روز است که نسبت آن فرد با باورهایش معلوم می‌شود.»
.
🔻عکس های بالا: خانواده آنیلی رو نشون میده.
_جیانی آنیلی(پدر)
_مارلا کاراچولو دی کاستانیتو (مادر ادواردو، سخته منم اسمشو کپی پیست کردم، نمیخواد بخونی🙄😅)
_مارگریتا آنیلی( خواهر)
_ادواردو آنیلی 

🔻عکس های پایین:
عکس بچگی و بزرگسالی ادواردو در کنار مادرش.
.
_ هفتم بهمن ۱۴۰۲
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.