یادداشت مسعود آذرباد
1401/8/6
3.6
5
یک داستان واقعی، ساده و سرراست و صمیمی که آتش به جگر آدم میاندازد اما امید را دل آدم نمیکشد. حتی اگر پایانش با گریه تمام شود. ملکه بامیان بیست سال از زندگی دختری هزاره، شیعه و سیده را روایت میکند. او را با نام ملیکه میشناسیم. از 8 سالگیاش با او همراه میشویم، از هنگامی که در سال 78، پای طالبان به بامیان هم باز میشود و خانوادهاش آواره میشو ند تا بیست سال بعد. هنگامی که با همسرش در حرم امام رضا، بر سر موضوعی مهم و دردناک، بگومگو میکنند. ملکه بامیان، سراسر رنج است. رنجش هم درونی است، هم بیرونی. رنجی که قدرتهای بیگانه، ابتدا شوروی و بعد آمریکا، بر مردم افغانستان تحمیل کردند و درونی است، از تعصبات کور قومی و قبیلهای و دینی. در این میان رنجی که شیعیان هزاره افغانستان تحمل کردند چیزی بیش از این دو است و رنجی که زنان و دختران شیعه هزاره تحمل کردند، چیزای ورای تمام اینها است. روحیه لطیف و در عین حال جنگنده ملیکه، قهرمان داستان که به قول خودش، مادرش نامش را به خاطر نام مادر امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) انتخاب کرده، فرصت خوبی است برای دید افغانستان از دید زنان و دخترانش. فرصت خوبی است برای زنان و دختران تا دید جدیدتری به مقوله زن، زندگی و آزادی داشته باشند. ملکه بامیان در حرکتی قابل تحسین، سعی کرده است پلی میان لهجه فارسی ایرانی و لهجه فارسی افغانستانی بزند.
16
(0/1000)
نظرات
1401/8/6
شیعه همیشه و همیشه در سراسر تاریخ خونبارش به مولایش و مقتدایش حسین بن علی اقتدا کرده و راه او را رفته و اگر حقا شیعه هست باید با درد و داغ زندگی کند غیر ازین عجیب خواهد بود.ما ان شقایقیم که با داغ زنده ایم.یا مهدی ادرکنی .
1
0
1401/8/6
کار قابل احترام و استانداری است. سر و شکل دارد و صرفا خاطره نیست. روایت خوبی شکل گرفته
0
1401/8/6
فکر میکنید چه کسانی بتونن باهاش ارتباط معنایی بگیرن؟ میخوام بذارم تو فهرست معرفی کتاب اگه جا داره
1
0
1401/8/6
مخاطب عام، خصوصا زنان و دختران از ۱۷ سال به بالا. کمی خشونت دارد که مناسب کمتر نیست. اگر کسی استکه میخواهد کتاب راحتخوان جلویش بگذارید خوب است. بماند که علاقه مندان به تاريخ مشترک ایران و افغانستان و مسائل معاصر هم جذبش میشوند
0
مسعود آذرباد
1401/8/6
0