یادداشت سارا مستغاثی

                دلم می خواهد این کتاب را به کلی از کسانی که می خواهند بچه دار شوند و بچه دارند، بدهم بخوانند و تا یک جای خوبی از داستان هم می خواستم پدر و مادر آلبی رو بکشم! این قدر که بلد نبودند. تا آن جا که خود مادرش اعتراف کرد بلد نیست ولی تمام سعی ش را می کند.
قبلا هیچ وقت فکر نکردم که مادر بودن چیزی است که باید برایش سعی کنی مثل ریاضی یا دیکته. مادر بودن فقط چیزی بود که آدم بود.

ولی آخر داستان را خیلی تند جمع کرده بود نویسنده. انگار یهویی مادر و پدرش بعد سال ها فهمیدند چه باید بکنند!
و بهترین شخصیت هم آن آقای معلم انجمن ریاضی که چون ریاضی ش خوب نبود تصمیم گرفته بود اگر روزی ریاضی ش خوب شد، به کسانی که مثل خودش بودند کمک کند و یک ذره دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند.
و از بهترین جملات کتاب این که
بعضی آدم ها تو هیچی خیلی عالی نیستند. بعضی آدم ها فقط خیلی دونات دوست دارند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.