یادداشت سارا مستغاثی

قبله مایل به تو
        خیلی وقت بود از کتابی این قدر لذت نبرده بودم:)
هر شعر عالی که از کتاب می خواندم می گفتم خب دیگر تمام شد. بعدی حتما خیلی عادی است. بعدی هم عالی بود! یعنی کلی ضربان قلبم از هیجان رفته بود بالا.
شعر های خیلی حس داشت. خیلی واقعی بود. شعر پانزدهم که درباره ی مشهد بود، هر بیتش را می خواندم قشنگ حس می کردم در حرم نشسته ام...هزار تکه شد این من، آری به لطف آیینه هایت...
شعر بیست و یک را پیشتر خوانده بودم با دوستی در جنوب. و کاملا با آن دوست موافقم که برقعی خودش نگفته این شعر ها را...ناگهان قلب حرم وا شد...
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است...
مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای/ چشم من تار شده یا تو مکرر شده ای؟
من تو را در همه ی کرب و بلا می بینم/ هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
اربا اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش کی شد که تو با معجزه ای بر خیزی...
باید انگار تو را بین عبایم ببرم/ تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...

یا مثلا شعر هفده را که اولش خواندم "تقدیم به شهید حسین علم الهدی"، گفتم ما که تا به حال خیری ندیدیم از شعر های تقدیمی ولی...
"...خشک می شد گلوی او کم کم
روضه خوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان 

استکان را بلند کرد، ولی
عکس یک مشک روی آب افتاد
مشک لرزید و محو شد کم کم
اشک سید که توی آب افتاد"

چند روز پیش مصاحبه ای دیدم با کارگردان انیمیشن "شاهزاده روم". وقتی از ایشان پرسیدند چه شد که شد؟ گفتند  فقط نفس گرم. نفس گرم پشت اثر را خواننده و بیننده می فهمد.
(کلش نقل به مضمون)
نفس گرم قبله مایل به تو را راحت می شود فهمید...

بعد از بار دوم خواندن
الان که کتاب تحیر؛مثنوی-غزل علوی و یحیی را هم خوانده ام متوجه می شوم که چقدر شعر های آقای برقعی پیشرفت کرده است و اگر بخواهم به تحیر امتیاز کامل دهم که همه ی شعر های ش عالی است، دیگر به این کتاب نباید امتیاز کامل بدهم ولی می دهم:) به خاطر شعر ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان...
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.