یادداشت محمد برهان
1403/3/17
3.8
73
﷽ 🔰 زمین سوختهی ادبیات مقاومت ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍🏻 مـحمّـد بـُــرهـان #بخش_اول هیچگاه اجازه نمیدهم که #احساس محرّک من برای نوشتن باشد؛ این #ایدهها هستند که من را به نوشتن وادار میکنند. وقتی فکری مثل خوره به جان ذهنم بیافتد، با نوشتن، مغزم را حجامت میکنم و آن فکر را مِک میزنم و بیرون میریزم. این نوشته امّا فرق دارد. پایه این نوشته همهاش حسّ است. با اعصاب خُرد دارم مینویسم؛ به همین علّت شاید نوعی از #اغراق یا #افراط در آن باشد و ادبیّاتش، آنچنان که باید و شاید در قالب یک نقد #روشنفکرانه و باکلاس نگُنجد. بگذریم که از نقد #زرد و محافظهکارانه حالم به هم میخورد. سالهای اوّلیّه طلبگی بود که استادی داشتیم متشخّص و چیزفهم، که صاحب انتشارات کتابستان بود. بِهِمان منطق میگفت. روزی –به عنوان شخصی که از نویسندگی و کتاب سررشته داشت– از کتابی برایمان گفت که جزء رمانهای دفاع مقدّس است و به زبانهای زنده دنیا هم ترجمه شده و نمادی است از ادبیّات جنگ ایران، ولی در انتها به نفع جنگ و جبهه تمام نمیشود. بعدها فهمیدم که منظورش این بوده که این کتاب، ضد جنگ است. کتاب را خواندم؛ از قضا خیلی هم خوشم آمد! با خود گفتم این استادمان بیخود گفته؛ کتاب، خیلی هم عالی است و قوی. کتابی است که معیارهای یک رمان استاندارد را دارد و از طرفی در فضای جبهه و شهادت و... است. اتّفاقاً یک روز که در کتابفروشیهای مسجد جمکران، با جمعی از دوستان کتابباز دور-دور میکردیم، چندتا کتاب دیگر از همین نویسنده خریدیم که به نوبت بخوانیم. امروز صبح داشتم برای خودم اُملت میزدم، گفتم بیکار نباشم و به قسمتهای جدید پادکست رادیو مضمون گوش کنم. قبلاً گفتوگو با رضای امیرخانی و منصور ضابطیان را گوش داده بودم و از قالب این گفتگوها خوشم آمده بود. این دفعه هم با نویسنده کتاب مذکور مصاحبه کرده بودند. نویسندۀ «سفر به گرای 270 درجه»، "احمد دهقان". خوشحال شدم و کنجکاو؛ تِرَک را پِلی کردم. از اواسط گفتگو، دنیا روی سرم خراب شد. فهمیدم آقای جوکار (مدیر انتشارات کتابستان و استاد منطقمان) پُر بیراه هم نمیگفته. حس کردم باید دوباره سفر به گرا را بخوانم که شاید گول خورده باشم... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ #بخش_دوّم #احمد_دهقان جنسش از جنس آدمهایی مثل #احمد_محمود است؛ محمود را آقا اجازه نداده بود برندۀ جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شود(۱). چندین بار هم –بدون آنکه اسم بیاورد– تلویحاً از این گفته بود که اینجور نویسندگان و در کلّ، اینجور هنرمندان یه چیزیشان کم است و یه چیزیشان میشود. آقا راجع به احمد محمود میگوید: «سال های 61 و 62 آن آقای .... کتاب "زمین سوخته" را می نویسد، که صددرصد ضد جنگ است و اصلا حماسه ای در این کتاب نیست! کما اینکه وی یک کتاب دیگر دارد که ضد انقلاب است؛ [...] یک رمان مفصل سه جلدی است. من حالا اسمش را نمی گویم، که اگر کسی تا حالا نشنیده، نشنیده باشد. [...] گاهی می شود که در خاستگاه ادبیات جنگ، که محصول طبیعیاش ادبیات مقاومت است، کسانی می آیند از روی غرض ادبیات ضد جنگ را باب می کنند؛ مثل همین کتاب زمین سوخته.» احمد دهقان ضد جنگ است؛ اصلاً قصد بررسی تفکّرات ضد جنگ و این مزخرفات را ندارم. حوصلهام نمیکشد. قدر مسلّم آن است که جنگِ ما –که در واقع جنگ نیست، دفاع است– با امثال جنگهایی که انسانِ وحشیِ غربی برای استمتاع هرچه بیشتر از منابع طبیعی و به قیمت دِق دادنِ مادر طبیعت به راه انداخته، فرق میکند. غرب وحشی، بعد از مکیدن شیر مادر طبیعت، پستان او را گاز میگیرد. همین جمله از حضرت روح الله، در بیان تفاوت بین این دو جنگ کافیست: «گاهی که وصیّتنامۀ بعض شهدا را که میبینم [...]، میبینم که ملّت، الهی شده است.» امثال احمد دهقان با آنکه رزمنده و جانباز دفاع مقدّس هستند، ولی به قدر یک فریم، از نگاتیو چندصد کلیومتریِ جنگ نصیبشان نشده. غرب زدگی در هر شکلِ آن، بلای خانمانسوزیست که انسان را در استخر عسل هم تلخکام نگه میدارد. این آدم انگار هیچ چیز از جنگ حالیاش نیست. مثل ژورنالیستی حرف میزند که انگار چند صباحی توریستی به پشت جبهه رفته و کمپوت گیلاسِ خُنک خورده و برگشته. تعابیرش همه تُهیست؛ به پندار من، وقتی حرف میزند انگار با نهایت تکلّف و ظاهرسازی سعی در فرهیخته نشان دادن خود دارد. این آدم همهاش، رو کار و ظاهر است. رادیو مضمون در پنج قسمت با احمد دهقان گفتگو کرده که هنوز فقط دو تایش منتشر شده؛ چند روزِ آینده که باقی اپیزودها بیرون بیاید، ممکن است جنجال رسانهای راه بیفتد! این گفتگوی اعصاب خُردکن کاملاً پتانسیل آن را دارد که حاشیه و دعوا درست کند. البته ممکن هم هست که قشر حزبالله به چَپَش هم نباشد؛ کما اینکه در خیلی از مسائل دیگر نیز همینطور بوده است... ۱. ر.ک: روزنگاشتهای اکبر هاشمی رفسنجانی، ۲۸ اسفند ۱۳۷۷؛ و نامه سرگشاده عطاالله مهاجرانی تحت عنوان "آقای خامنهای! اراذل را بر کشور حاکم کردهاید!"، دویچ وله، ۱۲ ژوئن ۲۰۱۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ #بخش_سوّم دهقان چند ادّعای سنگین را مطرح میکند که اگر راست باشند، هرچه به زحمت برای نسلِ ما از جنگ ریسیدهاند، پنبه خواهد شد. یا او دروغ میگوید، یا راویانی مثل حاج حسین یکتا و هر آنکه در غیر رسمی اوّل دیدهایم: 1⃣ به اعتقاد دهقان، تاریخ جنگ سراسر دروغ است و تحریف. او همۀ کتابهایی که هرچند وقت یکبار درباره دفاع مقدّس چاپ میشود را میخواند و نظرش این است که این کتابها تاریخ را چند درجه از آن چیزی هست منحرفتر میکنند. 2⃣ او بازماندگان جنگ را عملاً به دو دسته تقسیم میکند؛ امثال خودش که در تنگنا هستند و دستشان به جایی نمیرسد که واقعیّتهای جنگ را بازگو کنند و بوقچیهایی که هماکنون رسانه در دستشان است و کلّاً به کار تحریف تاریخ مشغولند و نانشان در گفتن از جنگ و جبهه است. 3⃣ در جایی از گفتگو میگوید که در هنگام جنگ، تمام تلاش طرفین این است که با راهاندازی یک پروپاگاندای تبلیغاتی، مردم را به خطّ مقدّم بکشانند و استفاده خودشان را ببرند؛ امّا بعد از جنگ باید یک جوّ سرخوردگی و کرختی بر جامعه حاکم شود و تنفّر مردم از جنگ، پس از شکستن فضای تبلیغاتی بروز کند. مثالهایی هم از مردم آلمان و عراق میزند و میگوید که اینان به جنگ خود افتخار نمیکنند. امّا در ایران، سایه پروپاگاندا و تبلیغات هنوز هم پس از سالها از سر مردم کنار نرفته تا با واقعیّتها مواجه بشوند! 4⃣ دهقان در کمال پرّویی، فضای ادبیّات دفاع مقدّس را با فضای پُر اختناق ادبیّات شوروی سابق مقایسه میکند و میگوید به علّت ممیّزیها و سختگیریها و فضاسازیها، هیچ شاهکاری اجازه ظهور و بروز ندارد کما اینکه در روسیۀ شوروی، هیچ کسی همانند، داستایفسکی، چخوف و تولستوی ظهور نکرد. این در حالیست که نوشتههای او –که درباره جنگ است– در همین فضای اختناق و ممیّزی، بارها تجدید چاپ میشود و به زبانهای زنده دنیا، ترجمه. 5⃣ وی به طور سربسته کتاب "دا" را یک انحراف عظیم در نحوه تاریخنگاری دفاع مقدّس به حساب آورده و تلویحاً نویسنده را به کذب نویسی متّهم میکند. او استدلال میکند بر اینکه چطور ممکن است یک نفر، خاطرات 30 سال پیش خود را اینچنین شفّاف و با جزئیّات به یادآورد؟ (!) 6⃣ یکی از دردآورترین بخشهای گفتگو، جاییست که راجع به ابراهیم هادی صحبت میکند؛ میگوید شخصاً از اطرافیان این شهید پرس و جو کرده و آنان نیز به هیچ وجه آنچه در افواه عموم راجع به شهید گفته میشود را تایید نکردهاند. لذا آنچه راجع به این شهید بزرگوار گفته میشود، همه غلوّ و بزرگنمایی است. در واقع نیازِ دستگاه تبلیغاتیِ حکومت، از این شهید والامقام بُت ساخته است. 7⃣ عجیبترین بخش گفتگو امّا پیدا کردن یادداشتهای شهید "غلامرضا صالحی" است. شهید صالحی دست به قلم بوده و روزنگاشتهایی دارد از سال 58، تا چند ساعت مانده به زمان شهادتش در سال 67 در روزهای پایانی جنگ. دهقان در کتاب «راه خون» این یادداشتها را جمع آوری کرده امّا میگوید که دویست بخش از این کتاب مورد سانسور قرار گرفته است! دهقان چیزهایی از این یادداشتها مطرح میکند که واقعاً نمیدانم راست است یا دروغ؛ میگوید شهید از این نوشته که فرماندهان مثل مدیران ادارات شدهاند و در ساعات کاری به لشکر خود سر میزنند و با رزمندگان همانند کارمندان برخورد میکنند. احمد دهقان از دو قسمت که در کتاب نیامده میگوید. اوّل آنکه شهید دوازده مورد ذکر کرده است که فرماندهان به صورت سربازان سیلی زدهاند و در مواردی، آنها را زیر مشت و لگد گرفتهاند. دوّم آنکه شهید مینویسد وارد چادری شدم و دیدم طرحی روی میز فرماندهان است که تاکید دارند نباید جایی درز پیدا کند. شهید میگوید با چشمان خود دیدم که محتوای طرح، تسلیم کردنِ خرّمشهر به ارتش عراق است تا فرماندهان از این طریق بتوانند دولت مرکزی را تحت فشار قرار داده و نظر خود را به کرسی بنشانند! ۱۴۰۳/۰۱/۲۴ #پایان 🎙 نمرهٔ نخست گفتوگوی نوروزی رادیو مضمون با احمد دهقان را [با فیلترشکن روشن] از پیوند زیر بشنوید: https://castbox.fm/vb/691233849
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.