یادداشت sajede
کتاب را از کتابخانه دانشگاه امانت گرفتم. در ایستگاه اتوبوس شروع به خواندن کردم، صفحات اول را با تپش قلب گذراندم، در مسیر دانشگاه به خانه زیر عینک و ماسک خودم را مخفی کردم تا راحت اشک بریزم. شب وقتی همه خوابیدند، خواندن را از سر گرفتم، تمام اشکهایی که برای عزیزان رفتهام نتوانستم بریزم را نثار خطوط این کتاب کردم. بخشی که در آمریکا گذشت و موخره را امروز خواندم. می دانستم باید صبر کنم تا خانه خلوت شود و محیط برای گریه آماده باشد. چه دلی داشته غزاله صدر که کتاب پدرش را پایان بخشیده و روزهای آخر زندگی درخشانش را شرح داده است.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.