یادداشت مجید اسطیری

                من جهان این اثر را خیلی دوست داشتم. این جهان سرشار از سلم و حلم جهانی است که به نظرم هر ایرانی اگر اندکی پیرایه های زندگی متجددانه را کنار بزند میتواند در درون خودش بیابد.
 و کاش که نویسنده بیشتر به این جهان پر و بال داده بود. به هر حال این اثر با ویژگی‌هایی که دارد قرار نیست خیلی عامه پسند باشد پس می‌شد به افتخار مخاطبی که قصد دارد در جهان این اثر سیر کند و با سلوک شخصیت خیرالنسا همراه شود بیشتر از جزئیات این زیست عمیق حرف زد و حجم اثر را بیشتر کرد.
الآن احساس می‌کنم اثر ایجاز مخلی دارد که به خاطر وابستگی نویسنده به شخصیت اصلی است. این وابستگی هم دقیقا در آخرین سطر اثر برملا می‌شود و می‌فهمیم نویسنده دارد سرگذشت مادربزرگ خودش را می‌نویسد
در نشستی که با چند تا از دوستان درمورد زبان این داستان داشتیم بنده گفتم که به نظرم زبان سخته و پخته این اثر اگرچه واقعا تحسین برانگیز است اما "الصاقی" است و دست نویسنده در به کارگیری این زبان پیداست. در حالی که به نظرم وقتی دولت آبادی زبان محکم و خاص کلیدر را می‌افریند و به استخدام رمانش درمی‌آورد دستش پیدا نیست.
یکی از دوستان تذکر داد که با یک زبان مکانیک نمیشد این تجربه عرفانی خیرالنسا را منتقل کرد که البته تذکر درستی است. یکی دیگر از بچه ها هم گفت در کارهای غربی میبینیم که با زبان نسبتا بی تفاوت یک تجربه عرفانی یا روحیات شهودی را روایت میکنند و من گفتم شاید روحیات اعضای خانواده گلس در آثار "Salinger J.D." مثال خوبی برای استفاده از زبان بی تفاوت برای توصیف احوالات شهودی باشد

به هر حال در سالگرد درگذشت این نویسنده عزلت گزیده مطالعه این داستان کم حجم را که در دو ساعت یا کمتر میشود مطالعه ش کرد به همه اهالی ادبیات داستانی توصیه میکنم
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.