یادداشت مهشاد حمزهلو
1403/11/29
گاهی ناتوانی از تمام کردن یک کتاب هم میتواند دلیلی بر شاهکار بودنش باشد! صداهایی از چرنوبیل که جایزهی نوبل را از آن خود کرده یکی از همان کتابهاست. شاید از این گفته تعجب کنید. بگذارید بگویم چرا... از روز اولی که این کتاب را شروع کردم شیفتهاش شدم و با تک تک صفحات و رنجهای شخصیتهایش اشک ریختم. اگر این کتاب را خوانده باشید میدانید که این اثر مجموعه روایتهایی از کسانی است که زندگیشان طعمهی حادثهی چرنوبیل شد و هنوز که هنوز است شعلههای این واقعه دامنگیر زندگیشان است. صداهایی از چرنوبیل، آوای مردمانی را به گوش میرساند که از از دست رفتههایشان میگویند و مواجههشان با این واقعهی تاریخی ویرانکننده را بازگو میکنند. عشق و از دست دادن در این اثر دست در دست هم قدم میزنند و با صدای هر قدم خواننده را به اشک وادار میکنند. و به همین دلیل است که پس از ماهها هنوز از صفحهی صد و خوردهای کتاب نتوانستم جلوتر بروم. آنچنان روحم را فشرد و چشمهایم را با اشک خیس کرد که باید ادامه دادن کتاب را به زمانی موکول کنم که توان بیشتری برای گریستن داشته باشم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.