یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

                سه داستان اول، خصوصا سومی معرکه بود؛ خوف داشت. شبیه داستان‌های کوتاه‌ ساعدی. گرچه پرشخصیت و گیچ‌کننده و شلوغ بود، اما ترسی نهفته داشت توی خودش. و این من را جذب داستان می‌کرد. داستان سومی که همین «چرا پدر تو رو نمی‌زنه راممد؟» به نظرم بهترین داستان این مجموعه بود. دو داستان آخر دیگر شلوغ‌تر از سه داستان قبلی بود. گیچ‌وگمم می‌کرد. نتوانستم ارتباط چندانی بگیرم. و اینکه سه داستان اول شخصیت‌ها مشابه بود و در یک فضای روستایی خاص روایت می‌شد. دو داستان آخر خارج می‌زد از آن فضا. شاید همین بود که نتوانستم ارتباط بگیرم باهایش.
به هر حال اگر این نویسنده که اولین بار است اسمش را می‌شنوم، مثل داستان سومی، داستان بنویسد، دوست دارم اثر دیگری از او را تجربه کنم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.