یادداشت محمدرضا خراسانی زاده
1401/3/18
داستان "دن كيشوت" به همراه مهتر و يار وفادارش "سانكو پانزا" كه به شهرها و مناطق مختلف اسپانيا سفر ميكنند تا دن كيشوت، پهلوان سرگردان ما دستگيري بينوايان و درماندگان را بكند. فوق العاده بود. اگر ميخواهيد مدتي طولاني بخنديد و شاد باشيد و لذت ببريد حتما اين كتاب رو بخونيدش! باعث شد من تو اتوبوس كه داشتم ميخوندمش از شدت خنده به قهقهه بيفتم و كلي نگاه چپ چپ و چشم غره يهو اومد سمتم!!!!
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.