یادداشت ملیحه سادات حق خواه

                یه کتاب که در عین کوتاهی خیلی کامله... طوری به ما شخصیت ها رو نشون میده که انگار با یه رمان مفصل رو به روییم
 جورج و لنی که کارگرهای فصلی هستن آرزو دارن یه مزرعه از خودشون داشته باشن ولی فعلا برای جمع کردن پول مجبور به کارکردن توی باقی مزارعند. جورج زیرکه و یه جورایی از لنی مواظبت میکنه و لنی یه عقب مونده ذهنیه که قدرت بدنی زیادی داره
داستان حول این دو نفر شکل میگیره ولی ما حتی توی این کتاب کوچیک بحث نژادپرستی رو هم میبینیم... رفتاری که افراد مزرعه در قبال فرد سیاهپوستی که اونجا کار میکنه نشون از دید کلی مردم به سیاهپوستا داره
داستان تلخه و من آخر کتاب بعد از پایانش چنددقیقه ای مات به صفحه آخر نگاه میکردم... راستش اصلا تصور همچین پایانی رو نداشتم...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.