یادداشت
1403/3/15
واقعی و تلخ یا خیالی و شیرین؟ داستان این کتاب همونطور که از اسمش پیداس در مورد ایوان ایلیچه. ایوان، قاضی و از خانوادهای مرفه و سرشناسه. در صفحه اول کتاب خبر مرگش توسط زنش توی روزنامه اعلام شده و همکارانش باخبر شدن و دارن درموردش صحبت میکنن.. سبکش رو دوست داشتم؛ واقعگرایانه. همین سبک باعث میشه گاهی تعجب کنید و گاهی هم احساس نزدیکی بیشتری به شخصیتها و افکارشون داشته باشید (یا ازون حسها بهتون دست میده که عه من قبلاً این صحنه رو دیدم!). بعد از این مقدمه، توصیف زندگی ایوان رو از اول شروع میکنه: 🌱از زندگی ایوان ایلیچ چه بگوییم، که سادهتر و معمولیتر و بنابراین وحشتناکتر از آن پیدا نمیشد. تولستوی این کتاب رو بعد دورهی ۸سالهای مینویسه که بحران روحی بزرگی رو پشت سر گذاشته. این بحران تغییرات بزرگی رو درش ایجاد میکنه و کلا زندگیش رو دگرگون میکنه. بنظرم برای همین هم مرگ ایوان رو نسبت به زندگیش مقدمتر نوشته. از همینرو پررنگترین مفاهیمی که تو این اثر به چالش کشیده میشه: مرگ، مرگاندیشی، معنی زندگی، پوچی، کمالگرایی و جاودانگیه. 🌱قسمتی از مؤخره مترجم (صالح حسینی) که جالب بود برام: داستان جنبهی تمثیلی دارد. تمثیلگرایی در نام قهرمان داستان نیز نمایان است: به این صورت که ایوان ایلیچ معادل روسی «John Doe» یا «everyman» _ «آدمیزاد»_ است. ناباکوف: «ایوان، در انگلیسی John و در عبری یوحنا (یحیی) یعنی خدا خوب است، خدا بزرگ است. ایلیچ شکل روسی نام الیاس است که در زبان عبری به معنی یهوه خداست… و به این صورت تلفظ میشود: ill (بیماری) و itch (خارخار) زندگی فانی.» رنه ولک: ایوان در مواجهه با بیماری و سکرات موت نمونهی مجسم آدمیزاد است. در ادامهی مؤخره به این هم اشاره شده که کتاب از ۴ بخش که نمایانگر ۴فصل سال و ۱۲ قسمت نمایانگر ۱۲ ماه ساله تشکیل شده. مشخص شد که ترجمهی صالح حسینی رو خوندم. البته نیمنگاهی هم، به ترجمهی آقای سروش حبیبی و حمیدرضا آتشبرآب انداختم. با توجه به سبکش، لحن کتابی و ترجمهی راحتتر اسمها (در مورد میزان درستیش نظری ندارم، اما پیتر برای منه خواننده بهتر از پیوتره😂) در ترجمهی اقای حسینی رو بیشتر پسندیدم! در هر دو ترجمهی دیگه اسمها پرپیچ و خمترن. لحن ترجمهی آقای حبیبی کتابی و ترجمهی آقای آتشبر آب عامیانهست. اما خب مثل اینکه اکثرا با این دو ترجمه خونده بودن. فکر میکنم بستگی به سلیقهتون هم داشته باشه چون ۱۰،۱۵ صفحهای که من خوندم تفاوت زیادی در مقدار و میزان کلمات نداشتن و بحث سانسور هم مطرح نیست. ❌⚠️احتمال لو رفتن داستان: بر خلاف نظر اکثریت و مترجم😅(!!) بنظرم سرنوشت ایلیچ و مرگش خیلی بیرحم و بیحسابکتاب نبود. تولستوی در طول کتاب به معمولی بودن افکار و اعمال ایوان اشاره میکنه. مرگش هم یک مرگ معمولیه دیگه :). با این اختلاف که کارما(!) دامنشو میگیره😁 یعنی بیتوجهی که به زنش کرده بود رو الان درو میکنه🤷🏻♀️. گراسیم و پسرش رو نماد همون افراد سادهدلی دیدم که تولستوی تو کتاب اعترافش تعریف کرده بود. همونایی که بنظرش با سواد کم و اعتقادات سادهشون واقعا زندگی میکنن و زندگی بهتر و شادتری دارن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.