یادداشت علی عقیلی نسب

                بسم الله الرحمن الرحیم

آقای سالاری کارخانه داری است که بر اثر فشار دخترهایش بازنشسته می‌شود. او که عادت به بازنشستگی ندارد دچار افسردگی می‌شود. یکی از رفقایش او را به محلی قدیمی می‌برد که امروز مسجد شده ولی سابقا پشت بامش محل برگزاری میتینگ‌های دانشجویی بوده که آقای سالاری در چندتایی‌شان شرکت کرده بود. حضور آقای سالاری در مسجد چنان دردسرهایی درست می‌کند که در نهایت منجر به تغییر آقای سالاری می‌شود.

آقای اسطیری در مصاحبه‌اش در مورد این کتاب* می‌گوید ایده این کتاب در اثر مدت زیادی فکر کردن به مسئله پول به ذهنم رسید. اسطیری بعد از تقابل بین مدرنیته و سنت‌گرایی که در وقتی خورشید خوابید روایت کرده بود، دوباره در آقای سالاری به سراغ همان تقابل می‌رود. اما تفاوت بزرگی وجود دارد. سنت‌گرایی دهه چهل ضعف‌های اساسی‌اش را برطرف کرده و در قالب جدیدش بسیاری از مدرنیته جلوتر افتاده. از آن طرف هم مدرنیته‌ی در اوج دهه چهل، دچار زوال و فرسایش شده و توانایی‌های سابق را ندارد. آقای سالاری به عنوان نماینده سرمایه‌داری و مدرنیته در مقابل مسجد به عنوان نماینده سنت‌گرایی قرار می‌گیرد. آقای سالاری تصورش این است که می‌شود با مسجد همانگونه رفتار کرد که با کارخانه. او پول خرج می‌کند و خیال می‌کند که می‌تواند مسجد را بخرد. اما حضور دخترهای آقای سالاری به عنوان نو اندیشان مدرن و مخالفان تام تعامل با سنت و سید مجتبی به عنوان شخصیت اصلی سنت‌گرایان، مانعی بزرگ بر سر راه خریده شدن مسجد توسط آقای سالاری است. این تقابل آنقدر شدید می‌شود که آقای سالاری توان مقابله را از دست می‌دهد و تبدیل به پیرمردی سنتی می‌شود. از همان سنخ پیرمردها که او از اول کتاب از آنها بیزار بود. 

یکی از شخصیت‌های کتاب رابطه آقای سالاری با دخترانش را مثل رابطه شاه لیر و دخترانش می‌داند. من شاه لیر را نخواندم ولی در نشست نقد این کتاب** فکر کنم آقای قیصری نیز به این مسئله اشاره کردند

در واقع آقای اسطیری تقابل مدرنیته و سنت گرایی را در دو کتاب وقتی خورشید خوابید و آقای سالاری به دو نحو روایت می‌کند. روایت وقتی خورشید خوابید، روایت حرف‌های دو طرف است اما روایت آقای سالاری، روایت شکست مدرنیته است که محکوم به آن بوده.

در مورد زبان داستان کار هنرمندانه‌ای در برخی صحنه‌های کتاب آقای اسطیری انجام داده. مثلا وقتی تنش بالا می‌رود ناگهان زبان کتاب تند می‌شود و وقتی به پایان می‌رسد زبان کتاب آرام.

وابستگی کتاب به تهران سال‌های اخیر زیاد نیست. ولی اگر داستان در شهر دیگری روایت می‌شد باید کمی تغییر در کتاب به وجود می‌آمد. البته بازگشت کتاب به زمان گذشته(خصوصا درگیری‌های قبل انقلاب) در فضای تهران است و در غیر آن کلا روایت باید تغییر می‌کرد.

بدترین نکته آقای سالاری راوی آن است. راوی‌ای که ظاهرا دانای کل است ولی وسط روایت اتفاقات صحبت‌هایی هم می‌کند و اغلب این صحبت‌ها به نظرم اصلا برای داستان لازم نیست و لازم‌هایش را می‌شد جور دیگری گفت.

در کل آقای سالاری بهترین کتاب اسطیری است و اگر نکته راوی نبود قطعا جزو کتاب‌های ایرانی با کم‌ترین اشکال می‌شد

*جهت مطالعه کامل این‌ مصاحبه به پیوند زیر مراجعه فرمایید:
https://www.mehrnews.com/news/5247958/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

**جهت مطالعه کامل نقد این کتاب به پیوند زیر مراجعه فرمایید:
http://www.ibna.ir/fa/gozaresh_poosheshi/307920/%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%D9%88%DA%AF-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%84%DB%8C%D8%B1
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.