یادداشت

کافه ی خیابان گوته
گنجوندنِ ت
        گنجوندنِ تاریخ در دل قصه‌ها نبوغ خاصی می‌خواد و من، بی‌نهایت، از خوندنِ این قصه لذت بردم‌.
اشاره به تفکر سرمایه‌داری و مفاهیمِ سندیکای کارگری اون هم در جای درست، در یک کارخانه.
نشون دادنِ طرز تفکر طبقه‌ی پرولتاریا که میتونه دلیلی بر سلطه‌گریِ طبقه‌ی بورژوازی بشه.
نام بردن از حیدر خانِ عم‌اوغلی که فرد تاثیرگذاری در تشکیلات بلشویکی بوده.
خلاصه از حمیدرضا شاه‌آبادی ممنونم بابت ساده‌سازی این مفاهیمِ سخت در دل روایت‌ها.

این کتاب، اشاراتی به هاینریش هافمن هم کرده.
آدم جالبی‌ه.
دندون‌پزشکی که به نظرم افکار سادیسمی برای تربیت کودک داشته🤷🏻‍♀
(البته شعرهای کودکش اصلا جالب و مناسب کودکان نیست!!!)
این‌جا بخونید ازش.
https://kufti.de/fa/einrichtung/%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%88%D9%84%D9%BE%DB%8C%D8%AA%D8%B1/

و اینکه خیلی خوشم میاد ارتباط بین آدم‌ها رو کشف کنم
گاهی می‌بینیم هنرمندها از همدیگه الهام می‌گیرند و شاهکار خلق میشه.
شخصیت «ادوارد دست قیچی» الهام گرفته از یکی از شعرهای هاینریش هافمن‌ه که توی همین کتاب هم حمیدرضا شاه‌آبادی ترجمه‌ش رو آورده.

شبیه خون‌خورده کتابیه که باعث شد قلبم از سرنوشتِ کاراکتر اصلی به درد بیاد و این هنر شخصیت پردازی نویسنده رو می‌رسونه.
      
17

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.