یادداشت فهیمه

فهیمه

1400/10/23

مرگ به پمبرلی می آید
        مرگ به پمبرلی می‌آید داستان یک قتله که شش سال بعد از ازدواج الیزابت و دارسی، در پمبرلی اتفاق می‌افته. از اونجایی که غرور و تعصب رو خیلی خیلی خیلی دوست دارم مطمئن بودم از این کتاب لذتی نمی‌برم. و لذت نبردم. اما به دلایل دیگری.  
قبل از خوندن کتاب از این می‌ترسیدم که شخصیت‌های مورد علاقه‌م مجبور به گفتن حرف‌هایی و انجام کارهایی بشن که نه من و نه جین آستین دل خوشی از اون‌ها نداریم. اما خوشبختانه این کتاب شخصیت‌های اصلی رو درگیر ماجرا نمی‌کنه. الیزابت و دارسی و همه به جز ویکهام فقط ناظرن، همین. 
برای همین از اواسط کتاب سوالم این بود که اگر قرار نیست برای الیزابت و دارسی و جین و بینگلی و ... اتفاقی بیفته، برای چی نویسنده رفته سراغ پمبرلی؟ و جوابش واضحه! نویسنده از غرور و تعصب استفاده کرده تا کتابش خونده بشه. اگر پمبرلی در عنوان کتاب نبود، من هرگز نمی‌خوندمش. نه به این خاطر که به ادبیات پلیسی-کارآگاهی علاقه‌ای ندارم؛ بلکه به این خاطر که این کتاب نمونه‌ی یک رمان کارآگاهی ضعیفه. اما به احترام سن و سال نویسنده در زمان نوشتن کتاب دو ستاره بهش دادم. 
و اما ترجمه، من انتظار ترجمه‌ی خوبی نداشتم، چون قبلا بارها ترجمه‌های خانم تیمورازف رو خوندم. ترجمه‌ی این کتاب هم در حد باقی کارهای مترجمه. و البته هر چه داستان جلوتر می‌ره بهتر میشه. اما اشتباهات نابخشودنی هم داره، مثل "بات" به جای "بث"، یا صومعه‌ی نورت هنگر به جای نورثنگر ابی! نورت هنگر آخه؟ جدا؟
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.