یادداشت

ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
        این کتاب جزو رمان‌های نوجوان محسوب میشود. بنابراین باید انتظار داستان‌هایی پر کشش و تعامل خوب با مخاطب را داشته باشیم. بخش‌هایی از کتاب واقعا برای من خاطره انگیز و آشنا بودند. مثلا وقتی برادلی با اسباب‌بازی‌هایش ارتباط می‌گرفت، دوران کودکی‌ام که تنهایی بازی میکردم برایم یادآوری شد. یا وقتی برادلی و کارلا، مشاورش با هم غذایشان را عوض میکنند یاد دوستی صمیمی که دوران دبستان داشتم می‌افتم که با هم خوراکی‌های مدرسه‌مان را تقسیم می‌کردیم. 
بنابراین در طول داستان خیلی از فضای شخصیت‌ها و زندگی آنها جدا نیستید، این باعث میشود تا ارتباط نزدیک و قوی که گرفتید بتواند راحت‌تر احساستان را تحت‌تاثیر قرار بدهد.
این رمان را در کمتر از نصف روز خواندم، خیلی سریع و راحت خوانده میشود. برای یک استراحت کوتاه گزینه خوبی‌ست:)
البته ماجراهای داستان سریع اتفاق می‌افتند و نویسنده خیلی سعی نمیکند تا شما را در تاریکی(نقطه نزول داستان) نگه دارد، پس نباید انتظار نقطه عطفی قوی را در داستان داشته باشیم. 
این کتاب شاید راحت خوانده شود و سریع، اما تاثیرش مثل  فست فود می‌ماند. در طول خواندنش حس خوب و هیجان دارید اما به محض تمام شدنش این حس کمتر و کمتر میشود. برخلاف چیزی که از یک رمان واقعی انتظار داریم. چون رمان‌ها با هوشمندی مخاطب را در تعلیق و انتظار نگه میدارند. خواننده را پا به پای اتفاق‌ها با صبوری همراهی می‌کنند و به وقتش با تند کردن ضربآهنگ داستان کاری میکنند تا نفس در سینه مخاطب حبس شود. و در نهایت زمانی که یک رمان خوب را تموم میکنید حس شیرینی پایان یک سفر خاطره‌انگیز و پر تجربه را خواهید داشت. 
دلیل اینکه یک ستاره کمتر دادم هم همین بود چون شاید تجربه جذاب و مهیجی بود اما یک رمان خوب نبود:)
      
2

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.