یادداشت zahra shams

zahra shams

1401/02/10

                آرامِ مهیب:

همه چیز آرام بنظر می رسد،آرام آرام آرام اما همین لحظه ست که باید بترسی و به دنبال چیزی عجیب و ترسناک باشی،همیشه در دل آرام ترین ها مهیب ترین ها قرار دارند،موضوعاتی که تصورش نیز برایت سخت است، اما وجود دارد آن هم در یک قدمی تو...پس حواست به اتفاقات اطرافت باشد…

کتاب سرینیتی روایتگر شهری آرام و به دور از هرگونه خطر و بدی است.شهری که تنها 185 ساکن دارد و همه با یکدیگر صادق و مهربانند،اما همه چیز آنطور که انتظار دارید نیست…
خب در ابتدای صحبتم بگویم که از نظرم کتاب سرینیتی نه کتاب بدی بود و نه کتاب فوق العاده ای اثری مابین این دو نقطه بود و ارزش خواندن را داشت و نیازی نبود آن را به انتهایی ترین نقطه ی کمد پرتاب کنید.موضوع اصلی داستان بسیار جذاب و ماجراجویانه بود و برای خواننده دلنشین.    
   اسم کتاب ،اسم جدید و ناآشنایی بود،البته اگر کتاب را می خریدید و می خواندید متوجه می شدید که خلاقیتی در اسم کتاب وجود ندارد و نویسنده تنها نام شهری ساکنان کتاب را بر روی آن گذاشته اما زمانی که ما کتاب را نخواندیم و نمی دانیم «سرینیتی» چیست و کیست ما را ترغیب می کند تا کتاب را برداریم و به سمت صندوق فروشگاه برویم:)

یک مورد دیگر اینکه در این کتاب مثل کتاب اسکارلت و آیوی در هر فصل راوی داستان یک نفر بود . اما شخصیت های کتاب اسکارلت و آیوی خیلی فوق العاده شخصیت پردازی شده بودند و ما اصلا در فصل ها گم نمی شدیم و فکر نمی کردیم که اکنون چه کسی درحال روایت کردن داستان است.اما در این کتاب شخصیت ها فقط و فقط یک اسم بودند و شما در فصول ابتدایی اصلا متوجه داستان نمی شدید زیرا که باید دائما تصور می کردید که این شخصیت در حال صحبت کردن راجع به کدام یک از دوستانش است که همین مورد یکی از اساسی ترین نقاط ضعف کتاب بود حتی من متوجه جنسیت شخصیت نیز نمی شدم.زیرا اسامی آنها مربوط به کشور دیگری بود و شما اگر نمی دانستید که این اسم دختر است یا پسر در اوایل داستان متوجه این امر نمی شدید و خیلی گیج می شدید.البته در برخی از بخش های کتاب صحبتی در رابطه با شخصیت شده بود اما انقدر کم و ناواضح بود که در ذهن خواننده نمی ماند«من فقط متوجه شدم که خمیازه کشیدن رندی نشانه ی سررفتن حوصله ی اوست و او یک فرد شر و شیطان است»

در متن کتاب تکرار کلمه به شدت وجود داشت و این موضوع کمی ازار دهند بود،برای مثال در چهار خط سه بار از کلمه ی هیجان استفاده شده بود که این موضوع سبب کسل کننده شدن متن میشود و ادبی و عامیانه بودن کلمات.در جملات داستان یک کلمه عامیانه بود و در خط بعد همان کلمه ادبی که از نظرم این یک مشکل اساسی ویرایشی است.«دلم براش میشوزد.احتمالا از این اسکیت آشغالی ها برایش خریده اند»

شهری که در این داستان روایت می شد،شهر بسیار عجیب و جذابی بود،شهری که هیچ جنایت و دزدی ای درش وجود ندارد و اصلا کودکان آنجا نمی دانند که معنی جنایت چیست و پیدایش چنین شهری توسط نویسنده بسیار جالب بود.

بعضی از بخش های کتاب خیلی خوب نوشته شده بودند برای مثال زمانی که دو شخصیت داستان«الی و رندی» با یکدیگر از شهر خارج شده بودند الی می گفت:حالا می فهمم که فشار خون و تپش قلب چگونه است.از همین بخش ما متوجه می شویم که چقدر شهر سرینیتی آرام و بدون اضطراب است.تشبیه های به کار رفته در کتاب نیز جالب و بامزه بودند:خانه هایی که مانند تمبر پستی بودند و تور های بسکتبال مثل دژبان های دربان.

در بعضی از بخش های کتاب ارتباط شخصیت ها و نویسنده با خواننده کاملا حس می شد برای مثال موضوعی را در دوصفحه ی قبل توضیح می داد و در جملات صفحات بعد کتاب از آن موضوع نیز یاد می کرد و می گفت «یادتان هست که؟»

این کتاب نیز مثل دیگر کتاب های ماجراجویانه جذابیت های بسیاری داشت.برای مثال اتصال بین سرنخ ها و جست و خیز شخصیت ها برای رسیدن به حقیقت و فاش شدن راز پشت پرده«تلاش الی برای رسیدن به چیزی که دوستش در نامه به او گفته بود و ...»البته ربط دادن همین سرنخ ها و اتصال بین آنها هنری ست که هرکسی از پس انجام دادنش بر نمی آید.و نکته ی آخر اینکه از نظرم بعضی از بخش های داستان اضافه بودند و می شد با حذف شدن انها متن مطلوب تر و دلنشین تری به دست بیاید.

همه ی کتاب ها بی عیب و نقص نیستند و شما می توانید بدی های آنها را به خاطر خوبی هایشان ببخشید.این کتاب نیز سراسر جذابیت و خوبی نبود و شخصیت پردازی آن در فصل های ابتدایی اصلی ترین نقطه ضعفش بود.اما از نظرم هرچقدر که جلوتر می رفتیم داستان بهتر و خواندنی تر می شد بنابراین می شود گفت که این کتاب هم ارزش خواندن دارد:)
        
(0/1000)

نظرات

راستش یکم مخالفم
همیشه نوع روایت توری با الی یا آمبر با مالیک و... فرق داشت یعنی اگه اول فصل ها هم نمی‌نوشت باز هم می فهمیدی