یادداشت محمدامین اکبری

مردانی در آفتاب
        به نام او

هرچه به ذهنم فشار می‌آورم می‌بینم که پیش از این دو کتاب غسان کنفانی که می‌خواهم که مختصراً معرفی کنم، رمان و داستان دیگری از نویسنده‌هایِ عرب نخواندم، شعر زیاد خوانده‌ام ولی ادبیاتِ داستانی نه.
و حالا که نگاه می‌کنم با چه نویسنده بزرگی خواندن از ادبیاتِ عرب را شروع کرده‌ام. البته وجه منفیش این است که توقعم بالا رفته است و دیگر هر اثری به مذاقم خوش نخواهد نشست‌

باری! اولین کتابی که از شهید غسان کنفانیِ فلسطینی خواندم مجموعه داستانِ قصه‌ها با ترجمه استاد غلامرضا امامی بود. برخی از داستانها خصوصاً داستانهای نیمه اول کتاب فراتر از حد انتظارم بود داستانهایِ "عقاب"، "اگر اسب بودی"، "نصف جهان" و داستانهایِ زنجیره‌ایِ منصور. داستانهای بی‌نظیری بودند و خبر از نویسنده صاحب سبکی می‌دادند، درد و دریغ که رژیم منحوس صهیونیستی غسّان را در سی و شش سالگی ترور کرد و ادبیات عرب و جهان از داستانها و آثار ادبی دیگر او محروم ماند، با این وجود همین آثار به جامانده از کنفانی نیز بلندمرتبه و ارجمند و نمونه اعلاء ادبیاتِ مقاومت است. البته عرض کنم که تمام داستانهای قصه‌ها در حوزه ادبیات مقاومت جا نمی‌گیرد.
.
دومین کتاب که از قصه‌ها نیز اثرگذارتر بود و به راستی من با پایان‌بندی بسیار خوبِ کتاب دچار بهت و حیرت شدم مردانی در آفتاب به ترجمه احسان موسوی خلخالی بود. داستان مهاجرت چند آواره فلسطینی از بصره به کویت، بیش از این از این کتاب نمی‌گویم. حتما این رمان کم‌حجم را تهیه کنید و از قلم کنفانیِ شهید لذت ببرید.

در آخر نیز بخشی از یک قصه از قصه‌ها:

صدای آه و ناله‌ای به گوش می‌خورد... صدا بیشتر شد، حالا دیگر آفتاب کاملاً درخشیده بود و ... جز صدای آه و ناله‌ای در آن سکوتِ مطلق... صداها خاموش شده بودند. طنین ناله فاجعه و حادثه بود که از میان خونریزیِ لایِ انگشتانِ متشنجِ پدرش به گوش می‌رسید. در آن خلوتی که همه‌جا خیس بود، منصور بی‌هیچ عکس‌العملی به پدرش نگاه می‌کرد که آرام آرام داشت جانش را از دست می‌داد. تپشِ شدیدی تنش را به لرزه درآورد. رگهایش مثلِ سیمِ گره‌خورده شده بودند. از بدنش خون فوّاره می‌زد و بدنه تفنگ را سرخ کرده بود. در نهایت هرسه، درخت و مرد و تفنگ، با هم تکانی سخت خوردند. منصور پشت ابرِ خشمگین و ریزشِ بارانِ تند و اشکهایش تصویری دید: درخت و پدر و تفنگ که یکی شده بودند، هر سه بی‌جان...
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.