یادداشت مُحیصا
1403/4/13
4.2
30
با نهایت احترامم به علاقه مندان سیاه قلب چنین می نویسم:« عنوانی زیبا، طرح جلدی جذاب و نویسنده ای پر آوازه. همین موارد برای انتخاب کتابی که قبل از خواندنش فکر می کنی از به یاد ماندنی ترین و شیرین ترین تجربه های کتابخوانی ات خواهد شد، کافی است. کتاب را می گشایی و فصل به فصل می خوانی ، پیش می روی و ناامید و ناامیدتر می شوی. پیش نرفتن داستان و توصیفات طولانی خسته ات می کند خواندن هر کلمه مانند تک آهنگی ناامید کننده از ویلونی که سیم هایش از جا در رفته و هر نت زجرآورش روی روحت خراش می اندازد می ماند. هر فصل با انبوهی از توصیفات بلااستفاده ای پر شده که نه کمکی به پیشبرد داستان و نه شخصیت پردازی می کنند. شخصیت پردازی کاراکتر اصلی داستان شبیه به شلغمی پلاسیده است که در گوشه ای از یک مزرعه افتاده و بدون و نبودن آن فرقی در هشتاد درصد داستانمان ندارد. بقیه کاراکترها هم از این قاعده مستثنی نیستند البته اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم کاراکتر باستا و گردانگشت و فنوگلیو پردازش خوبی داشتند و کاپریکورن هم به عنوان شرور داستان بد نبود. بخش مربوط به دنیاپردازی داستان هم، افتضاحی ناامید کننده بیش نبود. فرض کنید کتاب فانتزی سیاه قلب را با این بهانه برمی دارید تا در دنیای آن گم شوید و با تنها چیزی که مواجه می شوید دهکده ای کثیف و مخروبه و اشاراتی به دنیایی نامعلوم و موجوداتی است که تنها در صفحات آخر کتاب پیدای شان می شود. شاید اگر داستان در صفحات کمتری خلاصه می شد می توانست تجربه ای خوب و نویدی بهتر برای ورود به دنیایی خارق العاده باشد اما افسون و صد افسون.»
(0/1000)
نظرات
1403/4/13
شخصیت پردازی کتاب واقعا چنگی به دل نمیزد، از نظر منم کاپریکورنم واقعا هدفش معلوم نبود و شخصیت عجیبی داشت، هیچکس بخاطر پول اینهمه کار رو نمیکنه، من به شخصه درکش نکردم. و راجع به دنیای داستان هم، بنظر من هیچوقت نمیشه یه مجموعه رو از روی جلد اول قضاوت کرد، شاید این موضوع با خوندن جلد دوم حل بشه..
1
2
1403/4/13
همون طور که قبلا اشاره کردم. فضای این کتاب کلا متفاوته، جادو چیزی که تصورش میکنیم نیست، و اساسا قرارنیست جادویی باشه. کتاب بیش از هر چیز یکداستان پرماجراست و پر اتفاق، شخصیت ها و پرداخت داستان ویژه نیست، مقدمه ای است برای ورود به دنیای سیاه دل(قلب) من با توجه به این که هر دوترجمه ی کتاب را خوندم بخش زیادی از این مشکلات را متوجه ترجمه ی (اجازه بدید بگم بد)نه چندان مناسب کار میدونم.ترجمه ای که روانی و یکنواختی را از اثر گرفته و چند پاره اش کرده. کارکتر اصلی کیست؟!کاپریکورن که شرور ماجراست. گردانگشت که تقریبا یکی از بهترین شخصیت پردازی ها را داره، نه. مگی ، میشه گفت اما قهرمان اصلی اوهم نیست، مو ، اما مو هم قهرمان این داستان نیست.مو با یک قهرمان فرسنگ ها فاصله داره. یک پدر است که درمانده شده و دست به هر چیزی برای نجات خود و خانواده اش میزنه.وجه قهرمانانه ی مو شکل هنوز شکل نگرفته. در رابطه با دنیا سازی، این کتاب دنیا سازی خاصی نداردچون در دنیای واقعی و بدون جادو اتفاق افتاده و قرار نبوده به دنیای سیاه دل هم وارد بشه با این وجود نظر شما برای من عاشق سیاه دل، محترم است.
9
2
1403/4/13
من نه میخوام نظرم را تحمیل کنم نه از دوست نداشتن شما آزرده ام. فقط حیف شد نتونستم لذتی که خودم تجربه کردم را شما هم تجربه کنید.🌹
1
1403/4/13
نه اتفاقا واقعا نظر جالبی بود و خوب شد که گفتین چون به هر حال نکاتی که گفتی مفید بودن و حتما تو خوندن جلد دوم لحاظ میشن. البته خب از همون اول هم معلوم بود که جلد اول بیشتر شبیه به یک مقدمه است من حرفم اینه که چرا همین مقدمه رو فونکه اینقدر کش دار و طولانی کرده بود. @moonshine
2
1403/4/13
قربونت.. حالا فکر کن من که جلد یک روخوندم اصلا نمیدونستمجلد دو و سه ای درکاره...😅 @Mohisa
1
1403/4/14
واقعا موافقم جلد یک فقط باعث شد که من توی خوندن جلد دو تجدید نظر پیدا کنم اما انصافا جلد دو از نظر خلق دنیا خیلییی بهتر بود یعنی انگار نویسنده توی جلد دو تلافی جلد یک رو در آورده بود. اما بازم به طور کلی داستانش منو جذب نمی کنه
1
0
1403/4/14
می دونید گاهی وقتا به خودم میگم ای کاش همون موقع که کتاب رو گرفته بودم خونده بودمش. شاید از خوندنش لذت می بردم
0
1403/4/14
دقیقا توصیفات بیش از حدش خیلی خسته کنندس تا صفحه ۲۰۰ انگار کتاب شروع نشده بود با اینکه موضوع کتاب جدیده ولی کشش خاصی نداره
1
2
1403/4/14
حالا شاید تو جلد دوم این موضوع بهتر بشه. من خودم میخواستم رهاش کنم ولی گفتم این فونکه همون فونکه ای که هزارتوی پن رو نوشته و به همین خاطر تصمیم گرفتم یه فرصت دیگه بهش بدم
0
1403/4/13
1