یادداشت حاجی

حاجی

حاجی

1403/5/19

برای میلگردها سعدی بخوان
        یادداشت کتاب
 «برای میلگردها سعدی بخوان»🌺.              

 برای میلگردها سعدی بخوان، به روایت و نگاه ۵ بانوی نویسنده «سارا عرفانی_ فائضه غفارحدادی _ فاطمه سلیمانی ازندریانی_ سمانه خاکبازان_ زینب عرفانیان» در بازدید از معدن گرانبهای «چادرملو یزد» در سال ۱۴۰۱ به رشته تحریر درآمده است.
 هرچند که این تیم نویسندگی در ابتدا تنها به فرصت بازدید از این گنج تاریخی و صنعتی دعوت شده بودند، ولیکن در این سفر با شگفتانه‌هایی کمتر دیده شده مواجه می‌شوند که به گفته خودشان حیف بود تنها برای بازدیدکنندگان این مجموعه اندوخته بماند و بازگو کردنش شناخت بیشتر این معدن و حالِ مخاطب کتاب را ‌خوش‌تر می‌کند و مرحبا و غرور ایرانی بودن را به رخ دنیا می‌کشد.

«معدن چادرملو» به عنوان یکی از بزرگترین ذخایر خدادادی کشورمان، قلب صنعتی و معدنی تپنده‌ای است که در فاصله ۱۸۰ کیلومتری «شهر باستانی یزد» وسط «کویر مرکزی ایران» قرار دارد.

این معدن در سال ۱۳۱۹ توسط یک مهندس ایرانی «آقای سبحانی» و یک فرد آلمانی «کومل» کشف شده است.
 از زمان اکتشاف تا بهره‌برداری و استخراج ذخایر ۴۸ سال زمان برده است.

بازدیدکنندگان نویسنده این کتاب می‌گویند: 
«این مجموعه بزرگ و دیدنی، شهرکی سرسبز است در میان بیابان برهوت.»
تحیر از اینکه، چطور این همه همت، شوق، سلیقه، عرق به وطن و پیشرفت و ....، همچون تکه‌هایی از پازلی ارزشمند کنار هم چیده می‌شوند تا به قول اهالی معدن آنجا را تبدیل به «بهشت گمشده» کند.

«چادرملو _ چاه درّه گربه‌های وحشی» از بخش‌های مختلف و متکی به توان و تلاش ایرانیان و فناوری‌های مدرن و دقیق تشکیل شده است.
اینکه چگونه می‌شود با دور زدن تحریم‌های فلج کننده، فعالیت‌های منظم در قسمت‌های اداری و معدنی، با به‌کارگیری ماشین‌های غول‌آسا در میانه کویر تا پیچیدگی اتاق دیسپچینگ و کارخانه کنستانتره، نحوه کنترل کارکنان و برنامه‌های انحصاری و ایرانیزه، از جغرافیای توده‌های کشف شده، نحوه استحصال سنگ‌آهن، گندله، شمش فولاد و امکانات رفاهی برای کارکنانِ متعهد و دور از عطر خانه و مِهر خانواده به این رتبه و جایگاه رسید؟!

در این گشت و گذار به یاد ماندنی با روستای باستانی «ده‌عروس» هم که سال‌ها در زیر‌زمین پنهان بوده و حالا مثل گنجی برای بازدید توریست‌ها جلوه می‌کند، آشنا می‌شویم.
گزارش سفر نگارش شده در این کتاب این‌بار هم پرچم پر افتخار ایران را بر بلندای قله «ما می‌توانیم» به اهتزاز در می‌آورد.

برشی شیرین از کتاب « برای میلگردها سعدی بخوان!»☘️
دیگر مجموعه معدن چادرملو برایم معدن سنگ آهن و کارخانه‌های به هم پیوسته‌اش نبود. دیگر با هر انفجارِ ساعت ۱ ظهرش، سنگ‌ آهن از آن استخراج نمی‌شد‌.
دیگر سنگ‌های آهن نبودند که شمش می‌شدند. حتی دیگر چادر ملو برایم مساوی با مجموعه صنعتی نبود؛ بلکه تبدیل شده بود به معدنی که نمادی از واقعیت ایران بود، ایرانی توانمند و مستقل.
با هر انفجار این معدن، اراده و توان جوانان وطنم شکوفا می‌شد. این ایران من بود که در گذر از آن همه آتش، هر بار، اعلاتر و ناب‌تر می‌شد. این اعتقاد و باور به توانستن بود که به همت مدیران و مردان سرزمینم، هر بار، بارورتر می‌شد و آن رد شوق را در نگاهشان به یادگار می‌گذاشت؛ ردی که خستگی و خطر نمی‌شناخت.
 برایم چادر ملو شده بود اثر انگشتی بر پای آن پرچم سبز و سپید و سرخی که آرام، بر بلندای سکو تاب برمی‌داشت و به دنیا ثابت می‌کرد «واقعیت با آنچه تصور می‌کنید، متفاوت است».

این مجلد در ۱۶۰ صفحه و در نشر«مهرستان» به چاپ رسیده است.
✍️ فخری حاجی
      
5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.