بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت فهیمه

فهیمه

1401/01/04

                عالی بود! شروعش درخشان و پایانش غافل‌گیرکننده... 
کتاب سه راوی دارد: واندا، آلدو و آنا. قصد اسپویل ندارم و وارد جزئیات نمی‌شوم، اما حول رابطه‌ای است که از هم می‌پاشد و زخم‌هایی که هیچ‌وقت التیام پیدا نمی‌کنند. 
بخوانیدش. با تمرکز و سرِ صبر. بعد همانطور که لاهیری گفته دوباره بخوانیدش... من هم دوباره می‌خوانم. 

پی‌نوشت ۱:
راستش را بخواهید، من از حدود ۲۰ تا ۲۵ سالگی شیفته‌ی ادبیات ایتالیایی بودم، عاشق کالوینو و موراویا و بنّی و باریکّو. بعد با دِ سِس پِدِس و تامارو گذاشتمش کنار؛ انقدر کنار که حتی نتوانستم النا فرانته‌ها را بخوانم. الان بعد از مدت‌ها این ایتالیایی پُر جان -که شبیه کالوینو و موراویا و  بنّی نیست- حسابی چسبید. دوست دارم دوباره بروم سراغ فرانته‌ها، شاید تا مزه این یکی زیر زبانم است، آن‌ها را هم تمام کنم. 

پی‌نوشت ۲:
همنام و مترجم دردها سال‌ها کتاب‌های مورد‌علاقه‌ام بودند، به همین خاطر وقتی فهمیدم جومپا لاهیری انگلیسی را ول کرده و رفته سراغ ایتالیایی غصه خوردم که احتمالا دیگر از مهاجران و فرزندان‌شان نخواهد نوشت. پاتوق‌ها که ترجمه شد با خوش‌بینی خواندمش، اما باز هم کم مایگی‌اش -در قیاس با کتاب‌های انگلیسی لاهیری- توی ذوقم زد. اما حالا با خواندن بندها، باز به لاهیری امیدوار شده‌ام. نمی‌دانم اولین ترجمه‌اش از ایتالیایی‌ست یا نه، اما انتخاب فوق‌العاده‌ای است. حالا گیرم خودش ننوشته، شبیه کتاب‌های خودش است. درباره‌ی مهاجرت نیست، اما درباره‌ی خانواده و تنهایی است و رابطه‌ی خوشبختی و آزادی. دوستش دارم.
        
(0/1000)

نظرات

منم جومپا رو خیلی دوست دارم و کتاب پاتوق‌ها رو نه چندان. کاش دوباره برگرده به اون نثر و ماجراهای درخشان خاک غریب. من از کتاب‌هاش خاک غریب و گودی و مترجم دردها رو بیشتر از همه دوست دارم.