یادداشت مجتبی شاهسون
1400/10/28
اوریانا فالاچی، نویسنده و روزنامه نگار ایتالیایی، به واسطه نگاه ظریف زنانه اش و به کمک قلم جذابی که دارد، نوشته هایی جدای از گزارشات حرفه ای اش نیز به چاپ رسانده است. یکی از اصلی ترین این نوشته ها، کتابی است با عنوان نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، این کتاب از دل نگاه عمیق اوریانا فالاچی به تجربه ی مادر شدن است. کتاب ذکر شده، نامه ای است از زبان یک زن جوان که شغل نویسندگی دارد، به فرزندی در شکمش که ناخواسته به وجود امده. او تلاش می کند تا در این نامه به فرزندش نشان دهد که دنیا چگونه است و فرزندش پا به چه دنیایی میگذارد. شاید بنظر برسد اوریانا فالاچی در این کتاب تنها به مسئله ی مادرانگی و تولد فرزند پرداخته است، اما مسئله ی اصلی چیزی فراتر از این است. نویسنده می خواهد از نگاه تمامی زنان، به تجربه ی هراس از زاییدن، تصمیم بر سقط جنین، ایجاد رابطه ی عاطفی مادرانه با فرزندی در بطن وجود و امثال آن نگاهی باندازد. با این حال از طریق همین نامه، اوریانا فالاچی، جهان را توصیف می کند. او از عشق سخن می گوید. از ناعدالتی می نویسد، از ثروت و فقر، از زن به دنیا آمدن یا مرد متولد شدن، از چگونگی زیستن و از هر بی رحمی و سنگدلی دیگری که در جهان وجود دارد، حتی از جنگ های پی در پی که فالاچی نیز خود در آن ها حضور داشته است. خواننده در طول کتاب، مدام با این سوال مادر روبرو می شود که ایا جنین داخل شکماش واقعا دوست دارد پا به این دنیا بگذارد؟ آن هم با همه چیزهایی که مادرش از این جهان بی رحم برای او نوشته است؟ با آنکه زاده ی عشقی است که مادرش به مردی غریبه داشته و اکنون نمی پذیرد که پدر اوست؟
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.