یادداشت شهاب سامانی

سور بز
        نوجوان که بودم، هر بار که کتابی را تمام می کردم به کتاب فروشی رشد اهواز می رفتم و آنجا آقایی بود که کتاب بعدی‌ای که باید بخوانم را بهم معرفی و پیشنهاد می کرد. یکی از این پیشنهادها سور بز بود که یادم نمی آید به چه علتی تخطی کردم و آن موقع کتاب را نخواندم. اواسط دهه هشتاد بود. شاید بیشتر به خاطر سن کم خودم بود که هنوز هولناکی زندگی خودمان را حس نمی‌کردم، شاید هم اوضاع انقدر بد نبود. نمی‌دانم. 

حالا اما خوشحالم که آن موقع کتاب را نخواندم. از آنجایی که خب شرایط فعلی جامعه، وضعیت سیاسی و تاریخی حاکم بر کشور در این روزها باعث شد که درک متقابل غم‌انگیزی از کتاب داشته باشم. بسیاری از قصه‌ها و ظلم‌ها و کشتارها و دروغ‌ها را حداقل در چند سال گذشته همه‌ی ما زیسته‌ایم. تجربه کرده‌ایم. فرصت‌طلب‌ها و نوچگان دیکتاتورها را حالا دیگر به خوبی می‌شناسیم. غم انگیز بود کتاب. بیشتر شاید زندگی خودمان. که چقدر کشته شدیم و دروغ شنیدیم.
      

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.