یادداشت روژان صادقی

فراتر از بودن و موتسارت و باران
        از خوندنش لذت نبردم. قلم نویسنده رو دوست نداشتم و فقط میخوندم که تموم بشه. اون احساسی رو که انتظار داشتم توی یک متن عاشقانه حس کنم،ندیدم و کاملا نااميدم کرد!
بیشتر از این که کتاب باشه مجموعه ی جملاتی کوتاه بی ربط به هم بود که در طول روند خوندن مدام تکرار ميشد.
      
4

0

(0/1000)

نظرات

نگار.ذ

نگار.ذ

1403/7/7

اتفاقا تنها کتابی بود که با تمام وجودم از خوندنش لذت بردم. هر جمله‌ش به ذهنم نفوذ می‌کرد و بعد به راحتی وارد قلبم شد و به یادگاری باقی موند. احساسات و عواطف لطیف نویسنده نسبت به معشوقه‌ی مرده‌ش به صورت کاملا سلیس و یک نواخت پردازش شده بود و نوع قلمش و پیچیدگی کلامش فقط برای این ممکنه کمی آدم رو گمراه کنه، چون کریستین بوبن به زبان اصلی این کتاب رو همراه با سجع نوشته و کمی آهنگین لوده توی زبان فرانسه! بخاطر همینه که ترجمه‌ش به زبان فارسی ممکنه کمی  گره خورده و پیچ در پیچ دیده بشه...
1

0

راستش من خیلی سال‌ پیش این کتاب رو خوندم، شاید حدودا ۵،۶ سال. برای همین واقعا چیز زیادی از محتواش یادم نیست اما یادمه اونقدر تجربه‌ی خوانشش برام آزاردهنده بود که دیگه سراغ هیچ کتابی از بوبن نرفتم :))
مطمئنم که ترجمه همونطور که شما هم اشاره کردید، بی‌تاثیر در حسی که من گرفتم نبود. 

0