یادداشت پواد پایت
هر چی سنم بالاتر میره، بیشتر میتونم کتابی که واقعا دوستش دارم رو از کتابی که کیفیت خوبی داره ولی سلیقهی من نیست، تفکیک بدم. نووه چنتو متن قویایه. میتونم بفهمم چرا خیلیا دوستش دارن، اما جنسش سلیقهی من نیست. حداقل این روزها، احتمالا توی این سن. توی متنهای نمایشیای که خوندم، فکر میکنم نووه چنتو اولین متن نمایشیای باشه که به نظرم اجرا شدنش روی صحنه میتونه خیلی کیفیت داستانش رو جلوتر ببره. فرم روایتش یه جوریه که گره خورده با اجرا و عملا درست کار کردنِ داستانش خیلی به درست اجرا شدنش روی صحنه بستگی داره. (و طبعا یک دلیلی که با متن چاپشدهاش ارتباط نگرفتم همین وابستگی به اجرای زندهاش بوده و عملا فرم کتاب یکجورهایی برام ناقص بود) احتمالا هنوز بارقههایی از اون علاقه شدیدِ سالهای قبلم به ساختار درام کلاسیک در من مونده و به نظرم اونهایی که با بامزگی و شخصیتهای عجیب و شاعرانه سعی میکنن ازش فرار کنن، از روی ضعفشونه 😈 (تقریبا مطمئنم چند سال دیگه این نگاهم درست میشه و به صورت متعادلتری به درام و داستان نگاه میکنم، اما فعلا دوست دارم از آخرین سالهای اکستریم زندگی لذت ببرم. و یادداشتهای اینجا هم بیشتر نظرات شخصی منه، تا نقد حرفهای )
29
(0/1000)
نظرات
من خیلی تند تند بعد خوندن کتاب فکرام رو نوشتم. الان که میخونم به نظرم معنی چیزهایی که تو یادداشتم نوشتم احتمالا اینه که قوه تخیل خودم خراب شده که نمیتونه به صورت بصری و اجراشده متن رو تصور کنه :)) دوست دارم یه فاصلهای بدم بعد اقتباسهای کتابا رو ببینم. تاریخ ۲۲ اسفند، پروژهی مهمی که دستمه رو تحویل بدم میشینم سرش 😈
1
رعنا حشمتی
1402/11/22
3