یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/6/27
سید موسی صدر به روایتِ نزدیکانش. روایت های غریبی است. به نظرم شیوهی روایتگری، متناسب با هر شخصیت (به قولِ نویسنده: کاراکتر) است. شاید بهتر باشد واژهی کاراکتر را به کار ببرم. کاراکترِ صدری (فرزند اول) و حورا صدر (دخترِ اول) به دلِ من بسیار نشست. صدری فرزندِ اول است، هنگامی که حدود بیست و چند سالش بوده پدرش را ندیده، از نبودن پدر شکایت می کند، اما نه از این که فقط نیست، از اینکه نیست تا با او دعوا کند، از این که نیست تا پدر را به خاطرِ «خود-نشناساندن» تخطئه کند. رابطهی پدری و پسریِ امام موسی صدر و صدری، برایِ من جالب، جذاب، گیرا و البته محلِ تامل بود. روایتِ حورا نیز، به سببِ اهمیتِ مقامِ «زن» در اندیشهی امام موسی صدر، دلنشین بود. روایت های خواهر های امام، با نمک و دوست داشتنی بود. به نظرِ من از مزیت های کتاب این بود که در جاهایی، اسطوره زدایی میکرد. به این مهم، روایتِ صدری خیلی کمک میکرد. معمولاً ما، هنگامی کسی نیست، چنان بزرگش میکنیم که هر کس سراغِ او میخواهد برود، به محضِ مواجهه، باید خیلی او را بشکند. تا حدودی، این روایت ها، که از نزدیکانِ امام است، کمک میکند تا «امام را معصوم ندانیم». به خلافِ رویهی اسطوره ساز –و سپس اسطوره پرستِ ما- اگر کسی میخواهد امام موسی صدر را بشناسد، لازم است اندیشه های ایشان را بشناسد. کتاب های ایشان –که نوشته ها و سخنرانی های ایشان است- در دسترس است. شاید مقامِ خوبی برای تاسف خوردن باشد؛ چون میدانم روی امام موسی صدر آن قدر ها مانور نداده اند. تنها مانورِ موجود از ایشان، ربوده شدن است. اما باید از نزدیک ببینید و بخوانید، و ببینید چه مانورها دارد. تاریخ اتمام مطالعه: 17 دی 96
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.