یادداشت ملیکا خوشنژاد
بیشتر آدما لوسی مونتگومری رو با آن شرلی، امیلی در نیومون و قصههای جزیره میشناسن. اما لوسی مونتگومری خیلی فعال بوده و یه عالمه رمان دیگه و رمانهای بزرگسال هم داره. «قصر آبی» یکی از اوناست. این جور کتابا برای من مثل یه زنگ تفریح کوتاه و دلنشینن که وقتایی که خستهم و حوصلهی کتابای سخت و پیچیده رو ندارم، میرم سراغشون تا فکرم کمی سبک شن. این کتاب نرم بود. نرم و آروم و آبی/نقرهای. والنسی پیردختری نسبتاً زشت است که از زندگی یکنواختش خسته شده و بعد از فهمیدن اینکه مدت زیادی عمر نخواهد کرد، تصمیم میگیره از مدت زمان اندکی که براش باقی مونده به بهترین شکل استفاده و بالاخره زندگی کنه. به نظرم مونتگومری خیلی شجاع بوده که عقایدش رو در اون زمان انقدر با دل و جرئت بیان کرده؛ مبارزه با سنتهای خانوادگی و اجتماعی و مذهبی، تصمیمگیری آزادانهی یک زن برای انتخاب شریک زندگیش و جسارتهایی که شاید حالا هم به نظر ما انجام دادنشون چندان خالی از دردسر نباشه. والنسی و قصر آبیش زیبا و نرم و آروم بودن و اگه دوست دارین کمی حال و هواتون عوض شه و یه قصه با پایان شیرین و شاد بخونین، بد نیست بهش پناه ببرین.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.