یادداشت لوسین مورل

شکار سایه
        گلستان بهت‌زده‌ام می‌کند و نفسم را می‌گیرد و نمی‌شود که پلک بزنم وقتی می‌خوانمش. انگار که پرده‌ی سینما یا هرچه مثل آن.  آنقدر در به تصویر کشیدن  «اوستا»ست که انگار که آن مرد که از نردبان افتاد منم.  آنکه که نیه‌توچکا را صدا می‌زند به خلوتش می‌کشاندش بعد تند می‌راندش منم. گلستان دهانم را باز نگه می‌دارد.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.