یادداشت پرستو خلیلی
1402/8/5
دوستان، ریویوهای همه رو درباره ی این کتاب خوندم. بیاین واقعبین باشیم. خانم ضحی کاظمی محشر عمل کرده :) خلاصه ی کوتاهی از کتاب: ژانر این کتاب پادآرمانشهریست. (اسم جدید قشنگی که خوشم میاد استفاده کنم: تباهشهری) داستان شخصیتهایی داره که نویسنده به هرکدومشون فرصت صحبت کردن داده. شروع داستان از شخصیت بیماری شروع میشه که به نظر میرسه داره از جایی فرار میکنه، داره از افرادی فرار میکنه. چپتر بعدی رو پسری به نام بامداد شروع میکنه و توضیح میده که چه زندگیای داشته و الان درچه وعضی گرفتار هستند. سازمانی روی کار اومده که برای کنترل جمعیت تصمیم گرفته بچهها از طریق رحم مصنوعی بهدنیا بیان و هر یک بچه به 3زوج داده بشه. بیماری؛ موضوع اصلی داستان. چیزی که واقعا عجیب بود. بیماریای که توسط آدمهایی درست شد که ازشون انتظار نداشتیم. من واقعا خیلی از خوندن این کتاب لذت بردم؛ اولین کتابی بود که توی این ژانر خوندم و میدونم که کتابهای خوبی بااین ژانر توی بازار هست ولی این کتاب به نظرم نقطه های قوت خیلی زیادی داشت. ایده ی داستان خیلی خوب بود و البته بعضی جاها هم ترسناک:) این که بخوای به این موضوع فکر کنی که داری چیزی رو میخونی که صدسال یا دویست سال بعد امکان اتفاق افتادنش هست آدم رو میترسونه. اینکه بخوای به این موضوع فکر کنی که وسایلی که الان داری ازشون استفاده میکنی، کتابی که الان دستت گرفتی، غذایی که امشب خوردی قراره بشن عتیقه و توی موزه برن ترسناکه. واقعیت هم اینکه من ترسیدم. از چیزایی که قراره 200سال بعد نداشته باشنشون. تنها نکته ی ضعیفی که خیلی ناراحتم کرد، کوتاه بودن داستان بود. کاش کتاب 800 صفحه بود، کاش به تمام شخصیتهایی که توی داستان بود فرصت صحبت بیشتری میداد و داستان واقعا بیشتر و عمیقتر میشد. درکل خیلی لذت بردم، و خسته نباشید میگم که "ضحی کاظمی" و امیدوارم کتابهای بیشتری ازشون بخونم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.