یادداشت فرهاد کریمی

                با اینکه اشتفان تسوایگ نویسنده و زندگی نامه نویس مورد علاقه من هست و اکثر کتاب هاشو دارم  ولی درباره زندگی نامه ماری آنتوانت نتونست انتظارات منو برآورده کنه. علتش هم بر می گرده به عدم بی طرفی در نوشتن این زندگی نامه بود. تاریخ ثبت کرده که ماری آنتوانت یک ملکه خوش گذران_ عیاش و ولخرج بود. کتاب هم در نیمه اول خودش اینو ثابت کرده و در جای جای اون آنتوانت رو به عنوان یک شخصیت نالایق به عنوان ملکه معرفی می کنه. تا اینجای کار درست،ولی وقتی به بخش دوم جایی که انقلاب فرانسه آغاز میشه و شاه و ملکه قدرت خودشونو از دست میدن می رسیم دیگه از اینجا به بعد آنتوانت میشه یک شخصیت مظلوم _ سیاست مدار و باهوش که به ناحق باهاش بد رفتاری میشه. این تضاد بود که منو دل زده کرد. شاید اتریشی بودن نویسنده بوده که طبعا خواسته یه مقدار از جو منفی پیرامون این ملکه اتریشی کم کنه. در تمام طول کتاب خیلی دوست داشتم درباره جمله معروف آنتوانت که  وقتی بهش گفتن مردم نان ندارند بخورند او نم حواب داد خب کیک بخورند! بشنوم و درباره صحت یا کذب بودن این اتفاق صحبت بشه ولی دریغ از یک اشاره کوتاه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.