یادداشت رعنا حشمتی

                حتی همین الان هم دلم می‌خواد شروع کنم و دوباره بخونمش...
ولی فکر کنم برم سراغ جلد بعد.

--

خیلی دلم می‌خواد درموردش چیزی بنویسم. اما در عین حال، خیلی سخته در مورد همچین کتابی نوشتن.
خیلی حرف‌ها زده شده درموردش. خیلی اثر بزرگیه، برای اینکه من چیزی درموردش بگم. اما، حداقل احساس خودم رو می‌گم. :)
یک شاهکار. یک شاهکارِ بدون نظیر. که به عمیق‌ترین احساسات شما، احساس‌هایی که حتی خودتون هم از چند و چونش خبر ندارین سرک می‌کشه. بازش می‌کنه و مویرگ‌هاش رو بیرون می‌کشه. و شما رو با تار و پودش آشنا می‌کنه.
 «درجستجو» خوندن، برای من بیش از خوندن یک جلد کتاب (تا الان که جلد اول رو تازه تموم کردم) تجربه زندگی کردن بود. دنیا رو عمیق‌تر دیدن. و به حس لحظه‌ها بیشتر توجه کردن. سخته توصیفش برای من. شاید باید خودتون بخونید و ببیند که پروست این کار رو چقدررر هنرمندانه انجام می‌ده.
وقتی بهش فکر می‌کنم، احساسم شبیه بازی‌های نور و سایه‌ برگ درخت‌هاست، حس ابرها و شیرینی مطبوع یک نوشیدنی گرم. ولی در عین حال، غیرقابل مقایسه با هر چیز دیگه‌ای...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.