یادداشت alef

alef

1401/09/04

                دوستانی که کتاب معرفی شده در پست قبلی رو (#تکثیر_تاسف_انگیز_پدر بزرگ) خوندن احتمالا یکی از سوالاتی که براشون پیش میاد اینکه چرا آقای #نادر ابراهیمی شخصیت منفی داستان (دکتر یاکوب) را یک #یهودی معرفی می کند این سوال و تصمیم قبلی برای خوندن کتاب #هنرمردن #استاد_اصغرطاهرزاده باعث شد این کتاب رو از نرم افزار #کتابراه دانلود کنم و بخونم و حالا این پست معرفی این کتابه.
استاد #اصغرطاهرزاده این کتاب رو با آیه 6 #سوره_جمعه شروع میکنن. (حتما یکبار تفسیر سوره جمعه را بخونید) در این آیه خداوند به #یهودیان که ادعای #قوم_ برگزیده بودن را دارند، می فرمایند: اگر در ادعای خود صادقید درخواست مرگ کنید. استاد طاهرزاده در این کتاب با کمک #آیات و روایات بیان می کنند که برای شناخت هر فرهنگ و تمدنی باید دید آن تمدن به مرگ چگونه نگاه می کنند و در ادامه توضیح می دهند که علم و #تمدن غربی که از #معنویت جدا شده مدام برای انسان شرایطی را فراهم می کند تا از مرگ فرار کند و در واقع انسان را در مقابل مرگ تحقیر می کند. و توضیح می دهند که پیامبران آمدند تا فرهنگ مرگ پذیری را به انسانها آموزش دهند. تا "هنر خوب زندگی کردن" و "هنر خوب مردن" را یاد بگیرند.
بخشی از کتاب: وقتی انسان توانست ماوراء زمان و زمین و با توجه به روح خود زندگی کند. عملا به مرحله ای می رسد که مرگ و زندگی برایش مساوی خواهد بود. در آن حالت است که نفس اماره قدرت تسخیر انسان را ندارد و دل انسان گرفتار رنج مرگ نیست و متوجه می شود مرگ و زندگی یکی هستند....
        
(0/1000)

نظرات

طه

1401/09/04

این نقدها بسیار کلی است...
کدام فیلسوف یا اندیشمند غربیدر پی فرار از مرگ بوده؟ حتی برخی مرگ‌اندیشی را لازمه‌ی یک زندگی معنادار دانسته اند.
کتاب‌های بسیاری در غرب درباره مرگ نگاشته شده‌ است.
علاوه بر آن چه کسی گفته فرهنگ غربی سر به سر از معنویت تهی است؟
همین الان در غرب بیش از چیزی که در ایران به آن پرداخته میشه، به عرفان و معنویت‌های سنت‌های مختلف پرداخته میشه.

شناخت آقای طاهرزاده از غرب شناخت بی‌طرفانه و دستِ اولی نیست.
نمی‌دانم اصلا دستکم زبان انگلیسی می‌دانند یا خیر...
سلام و وقت بخیر
ممنون مطلب مفیدتون.
وقتی گفتمان غالب فلسفی در غرب بی معنی یی عالم و پوچ بودن اونه ، مرگ در این هندسه معرفتی چطور تعریف میشه ‌‌کتاب در مورد مرگ از فلاسفه غرب زیاده ولی در این هندسه فکری مرگ یک معضل بزرگه.
چه در تغکر اگزیستانسیالیستی و چه در بقیه مکاتب فکری.
دین و مباحث عرفانی متعلق به دوران ماقبل فلسف و تفکر تلقی میشه و حتی خود فلسفه هم در دوران جدید زیر سایه علوم تجربی ست و مرگ خارج از دسترس این حوزه ها.
2
البته خارج از جریان غالب افراد بسیاری هستند که مرگ را دروازه جهانی دیگر میدانند و معتقد به مفاهیم عرفانی و دینی هستند ولی عرف منطق علم گر این مباحث رو فاقد توجیه عقلی و صرفا به این خاطر که با دید پراگماتیسمی دارای کارکرد و فواید روانی و جامعه شناختی هست مجاز می شمارد و نه له عنوان یک جریان فکری مهم و موثر 
ضمنا در عمده کتب مرگ که جریان غالب فکری نوشته زندگی را فاقد معنی میدونند و پیشنهاد میدهند هرکس معنی خاص خودش رو برای زندگی تعریف کنه. یعنی همانطور که از نیچه به بعد مرگ خدا که مادر همه معانی در عالم باشه اعلام شد بشر برای ادامه زیستش دچار بحران اگزیستانسیالیستی و وجودی میشه و معنا روبصورت نسبی هرکس باید در خودش بیابه تا زندگی قابل تحمل تر بشه براش.حالا  افراد معنی گرایی که در این کانتکس هستند همه چیز رو نسبی و فردی میدونند و هیچ معنی جهان شمولی قائل نیستند برعکس مکاتب مهم عرفانی و دینی مشرق زمین 
احسان

1401/09/04

وقتی جامعه به مرحله ای برسه که مرگ و زندگی براش فرقی نداشته باشه، این یعنی شروع عقب ماندگی، اتفاقاً شاید نکته درستی در این حرف وجود داره و یکی از دلایل عقب ماندگی تمدن های شرقی و پیشرفت سریع تمدن مدرن اینه که در تمدن‌ مدرن  همت جامعه مصروف ساختن اتوپیای این_جهانیه نه اوتپیای آن_جهانی.