بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت پرستو خلیلی

                سلام.
چون رعنا گفت ريويو بنويس دارم ريويو مينويسم چون غُر خاصي به اين كتاب دارم نميخواستم علني كنم :))

ببينيد اين كتاب درباره ي همين خانم نويسنده است، هلن هانف و صاحب كتابفروشي خيابان چرچيمگ كراس.
غر اولم ترجمه ي نه چندان جالب خانم ليلا كرد بود، واقعا چنگي به دل نمي‌زد و فقط اعصاب خورد مي‌كرد.

غر دوم؛ برمي‌گرده به خوده كتاب و داستان كتاب
داستان درباره ي كتاب هاي دست دومه، درباره ي كتاب هاي قديمي كه صاحباشون ديگه نمي‌خوانشون و فروخته ميشن به ديگران، حالا با قيمت اونموقع سال 1940 يا 1950 اينطورها.
واقعيتش اينكه من فكر كردم شايد چون داستان درباره ي كتاب هست من جذبش بشم و بخونمش ولي من با هيچكدوم از اين كتاب هايي كه اسمشون توي داستان اومد اشنايي نداشتم و توضيحات مترجم هم كمك خاصي به آشنا شدن بيشتر نمي‌كرد.
من نمي‌گم مشكل از كتابه، من ميگم مشكل از انتخاب مترجم براي ترجمه كردن كتابه!!! فرض كنيد يه فردي كه كلا با كتاب سروكاري نداره اين كتاب رو برداره بخونه:)))) خب مشخصا چيزي متوجه نمي‌شه.
و من ميفهمم بقيه چرا به اين كتاب نمره خوب دادن، باااينكه اگه الان ازشون بپرسيم يكي از كتاب هايي كه داخل داستان بود رو نام ببر نميتونه همچين كنه:))

همين تا غر هاي بعدي خدافظ
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.