یادداشت سامان
4 روز پیش
3.0
2
رمان ملک آسیاب از جمله آثار منتشر نشده ای بود که بیست سال پس از فوت خانم علیزاده منتشر شد.قصه از این قراره که سارا دختری است که با مادرش خانم نجمی زندگی میکنه.خانواده ای اشرافی که البته اون شوکت و هیبت گذشته رو ندارند.درگیر ملک آسیابی هستند که با فردی به نام فرزین شریک هستند.فرزین قصد داره سهم خودش رو بفروشه و بره و مادر سارا قصد داره بمونه.سارا در دو راهی ماندن و رفتن گیر کرده.از طرفی وارد رابطه عاطفی با فرزین میشه.شخصیتهای دیگری مثل دایی هدی و سرهنگ مشکین فام و ادوارد و .... در داستان حضور دارند.اینکه سارا چه تصمیمی میگیره تا خط آخر داستان برای خواننده معلوم نیست . تا به حال از نویسنده چیزی نخونده بودم و این اولین تجربه من با آثار ایشون بود.غزاله علیزاده ای که معروفترین اثرش خانه ادریسی هاست.نکته ای که در این کتاب دیدم توصیفات زیادی بود که نویسنده انجام داده.توصیف لباس،توصیف مکان و محیط.بوها در داستان نقش داشتند. مثلا فرزین بوی عطر «بیژن» میدهد. وقتی سارا شربت بیدمشک میخورد «مزه بچگی» میدهد. یا وقتی فرزین از زن سابقش میگوید ناگهان بوی «کلم پخته» به مشام میرسد.نثر شبه شاعرانه ای نویسنده داشت که به نظرم متن رو زیبا کرده بود.البته نمیدونم تعبیر شبه شاعرانه ای که به کار بردم درسته یا نه.شخصیت ها یه جور سردرگمی داشتند و درگیر حسرت هاشون بودند.حسرت عشق گذشته،مال و منال قدیم و.... به نظرم علی رغم حجم کم کتاب(160صفحه) نویسنده تونسته بود به خوبی این مسائل رو نشون بده.در کل به عنوان اولین تجربه ام از خواندن آثار ایشون،تجربه خوبی بود.اثر عالی ای نبود اما ارزش خواندن و وقت گذاشتن رو حتما داشت. روح خانم علیزاده شاد.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.