یادداشت عطیه عیار

                خوندن فاکنر همیشه برای من یه کار سخت بود. تو ذهنم خیلی بزرگ و غول میومد انقدر که غیرقابل دسترسیه. از طرفی با ادبیات کلاسیک آمریکا هم نمی‌تونم ارتباط برقرار کنم. برای همین نمی‌تونم بگم از خوندن این‌ کتاب خیلی لذت بردم. بیشتر خوندم تا مسیر ورود به جهان فاکنر برام باز بشه. 

ترجمه مرحوم دریابندری بزرگ هم خودش داستان جالبیه. ترجمه‌ای که برای هفتاد سال قبله و ته‌لهجه جنوبی از توش حس میشه و انگار لحن اصیل و جونداری به یه داستان عمیقا آمریکایی داده. شما تصور کن وسط ترجمه به داستان انگلیسی یکی به یکی دیگه میگه "آقاجان" یا میگه "تک گرمای روز افتاد". واقعا هر کسی جز دریابندری این‌طوری ترجمه کنه، خواننده پس میزنه کار رو.

اما داستان "یک گل سرخ برای امیلی" از جنبه دیگه‌ای برای من ارزشمند بود. این قطعه رو سر کلاس ادبیات انگلیسی با استادی به شدت جدی و سختگیر خوندم. تحلیلش کرد برامون و کلی از ریزه‌کاری‌ها گفت. داستان رو برامون زنده کرد انقدر که تونستم مثل یه فیلم تصورش کنم. من هنوز اون صحنه خشک شدن دوست پسر امیلی با اون لبخند ماسیده رو تو ذهنم دارم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.