یادداشت فاطمه رجائی
1402/10/1
حالا که برای فکر کردن وقت داشتم، زیاد فکر میکردم. مثل سگی بودم که زخمش را میلیسد تا تمیز کند ولی آن را دردناکتر میکرد. . این کتاب، داستان تابلوی دختری با گوشواره مروارید رو روایت میکنه. دختری که بخاطر وضعیت مالی ضعیف خانواده ش، به عنوان خدمتکار در خونه یوهانس فرمیر، نقاش معروف هلندی، مشغول به کار میشه... خوبه که بدونید این رمان براساس واقعیت نیست. بلکه با حدسهایی که درمورد این تابلو میزدن و تخیل نویسنده رو به رو هستید. و گذشته این تابلو نامعلومه. . این کتاب رو با تصور اینکه براساس واقعیته شروع کردم، بعدا متوجه شدم اینطور نیست ولی سبک نگارش نویسنده برام جالب بود؛ پس ادامه دادم: «در آشپزخانه مشغول خُرد کردن سبزیجات بودم که صداها را از جلو در خانه شنیدم؛ صدای زن، به صافی سطح برنج، و صدای مرد بم و خفه، همانند تخته میزی که رویش مشغول کار بودم.» کتاب که جلوتر رفت، سبک نوشتن نویسنده قدری تغییر کرد و جذابیت کتاب کمتر شد. . یه جاهایی از کتاب هم همذات پنداری میکردم: «متوجه شدم پس از خانه نرفتن در چند یکشنبه در دوران قرنطینه، منزلمان برایم جای غریبی شده بود. به تدریج فراموش کرده بودم مادرم چیزها را کجا میگذارد، یا کاشیهای کنار بخاری دیواری چه شکلی بودند، و یا نور آفتاب چگونه در ساعات گوناگون به درون اتاق میتابید.» هیچ وقت دوست ندارم اونقدر دور از خونه بمونم که کوچکترین جزئیاتش برام کمرنگ بشه💛... . در مجموع از خوندن این کتاب راضیم. . از این کتاب یه فیلم هم با بازی اسکارلت جانسون، کیلین مورفی و... ساخته شده. بعد از خوندن کتاب، دیدن این فیلم میتونه جالب باشه چون مطابقت خیلی زیادی دارن... . عکسها🌱 چهار نقاشی که توسط فرمیر کشیده شدن و توی این کتاب هم بهشون اشاره میشه: 🔻بالا سمت چپ: دختری با گوشواره مروارید ( در کتاب: گریت، اینجا شخصیت اول داستانه) 🔻بالا سمت راست: زنی با کوزه آب( در کتاب: ایده این تابلو با دیدن گریتِ مشغول به کار، در ذهن فرمیر بوجود آمد.) 🔻پایین سمت چپ: زن شیردوش ( در کتاب: تانکه، خدمتکار خانه) 🔻پایین سمت راست: جام می ( در کتاب: وان رویون و خدمتکارش) . یکم دی ماه ۰۲
(0/1000)
1402/10/2
0