بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت ایمان نریمانی

                مدت ها بود که دوست داشتم سفرنامه های ضابطیان را بخوانم اما همیشه فکر می کردم احتمالا برایم جذابیتی نداشته باشد که اتفاقات سفر کسی دیگر را بخوانم و شاید بیشتر حسرت بخورم. بالاخره خیلی اتفاقی سفرنامه مراکش را برداشتم و گفتم چند دقیقه می خوانم و میگذارمش کنار. این چند دقیقه شد چند ساعت و در یک نشست کتاب تمام شد!
برای من هم مثل خیلی ها مراکش بیشتر یادآور فیلم «کازابلانکا» با بازی همفرى بوگارت و اینگرید برگمن و دیگر فیلم هایی مثل متفق بود (ضدحال بدی است که می فهمم کازابلانکا را در آمریکا فیلمبرداری کرده اند نه در مراکش!).
رابطه مراکش با ایران به دلیل اختلافات سیاسی (ناشی از پناه دادن مراکش به محمدرضا پهلوی) چندان خوب نبوده و بعد از 35 سال دوباره از سرگرفته شده است و حالا مقصد سفر ایرانی ها شده است.
ضابطیان در سفر 20 روزه اش به مراکش از شهرهای کازابلانکا، طنجه،،شفشاون، فس، مراکش(نام یکی از شهر های مراکش) دیدن می کند.
نثر پخته، روان و ساده نویسنده و نگاه جامعه شناسانه و انسان شناسانه او در مواجهه با فرهنگ و روابط اجتماعی، نوشته های ضابطیان را خاص و متفاوت کرده است. برای من، طنز کلام نویسنده ویژگی مهم تری است که باعث می شود بیشتر با او همراه شوم.
روایت داستان گونه نویسنده از طول سفر و پرداختن به جزئیات باعث می شود که خواننده به خوبی با او همراه شود. بعد از خواندن کتاب این احساس را داشتم که انگار ساختمان های سفید کازابلانکا، کوچه های آبی شفشاون، بازارهای سنتی مدینا، کافه های ساده و اذان پیرمرد های مراکشی برایم غریبه نبود و همه آنچه در کتاب خوانده بودم را زندگی کردم.

بخشی از کتاب
مراکش سرزمین مهربانی است. سرزمین طلوع های نارنجی و مخملی و غروب های آمیخته با اذان های برآمده از قلب، بدون بلندگو های قلابی. مراکش برای هرکس چیزی دارد که عاشقش شود و عاشقش بماند و در دل آرزو کند که دوری دوباره این هوا را بغل بگیرد و عاشقی کند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.