یادداشت

طلوع روز چهارم
        بسم‌الله الرحمن الرحیم 
🧕🧕🧕🧕🧕
در طلوع روز چهارم، به اذن خدا، پس از سعی صفا و مروه هاجر، چشمه زمزم زیر پای اسماعیل جوشید.
در طلوع روز چهارم، به اذن خدا، یوکابد، پسرش موسی را به نیل سپرد.
در طلوع روز چهارم، به اذن خدا، آسیه فرعون را راضی کرد نوزاد از آب گرفته را به فرزندی بپذیرد.
در طلوع روز چهارم، به اذن خدا، مریم با نوزادش عیسی به بیت‌المقدس بازگشت.
و
در طلوع روز چهارم، به اذن خدا، دیوارهای کعبه گشوده شد و فاطمه بنت اسد پس از سه روز همراهی با هاجر، یوکابد، آسیه و مریم و خوردن و نوشیدن نعمت‌های بی‌پایان بهشتی، همراه با مولودش از #کعبه خارج شد. مولودی که هزار سال پیش از آدم متولد شده بود.
🕋🕋🕋🕋🕋
کتاب "طلوع روز چهارم"؛ این‌ کتاب رو بلافاصله بعد عروس قریش دست گرفتم. و نادانسته انتخاب خوبی بود. چون انگار مثل یه سریال که فصل اول و دوم داره، ماجراهای تولد پیامبر، بزرگ شدنش نزد عمو و بعد تولد حضرت علی رو می‌خوندم/ می‌دیدم.
🎞🎞🎞🎞🎞🎞
طلوع روز چهارم هم مثل عروس قریش، از زاویه‌ای دیگه به اتفاقی که همیشه شنیدیم پرداخته بود؛ کسانی غیر از مولود کعبه رو محور قرار داده بود. شاید اولین بار باشه که نویسنده‌ای کتابی داستانی و این‌چنین خوش‌خوان با محوریت چند زن معروف و موثر در تاریخ ادیان نوشته باشه. تمام مستندات تاریخی رو کنار هم جمع کرده و با نثری دلنشین و جذاب سرگذشت هر کدوم از این زنان رو بازگو کرده. هر گفتگوی بین این پنج زن برگزیده درون خانه کعبه، منجر به یادآوری خاطرات یکی از اونها می‌شده و سال‌ها به عقب برمی‌گردیم تا اتفاقی رو از زبان یکی از اونها بشنویم. در واقع به نظر می‌رسه تولد مولا، بهانه‌ای بوده برای بازتعریف تمام نگرانی‌ها، غصه‌ها، تنهایی‌های زنانه و ... و البته توکل بی‌مثال این چند زن/ مادر در زندگی‌شون. این زنان مثل هر زن دیگه‌ای در دنیا و خلقت، عامل زایایی بودن. زایشی که از ابتدا همراه با رنج و محنته اما شاید برتری اونها نسبت به بقیه زنان میزان "صبرشون بر رنج" باشه - رنج تشنگی، یا ترس کشته شدن فرزند یا نگرانی از طعن و تهمت مردم. اما ایمان به خواسته و حکمت خداوند و رضایت به رضای او بر همه اینها مقدم و عامل محرکه اون‌ها برای ادامه مسیرشون بوده. از طرف دیگه این مسائل انقدر غیرمستقیم به خواننده القا میشه که شعاری و آزاردهنده نیست.
🌄🌄🌄🌄🌄🌄
زمان مطالعه این کتاب، من که انگار خودم هم داخل خانه کعبه کنارشون نشسته بودم و به این گفتگوهای پر حکمت زنانه گوش می‌دادم.
      

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.