خاطرم هست سال 87 این مجموعه داستان را میخواندم و افراط در استفاده از کلمات و اصطلاحات روستای میلک و اصرار بر پیاده کردن دقیق طرز تکلم مردم رسما پدرم را درآورد و چیز چندانی از داستانها دستگیرم نشد. در حدی که ای میل حضرت علی خانی را از اول کتاب برداشتم و نقدم را برایش نوشتم.