یادداشت هستی ثروتی

        هستی...
کتابی که با تک تک کلماتش میشه عمق فاجعه جنگ رو درک کرد...
غم انگیز بود، مخصوصا صفحه اخر، خط پایانی...
کاش دایی هستی بازم بوی شیرینی و آرد بده
کاش مامان هستی بازم بشینه پای نخل و سهراب رو بگیره بغلش
کاش لیلی دوباره جودو کار کنه...
ولی دیگه نمیشه، جنگ همه چیزو خراب کرده، 
دایی بوی خاک و کبریت میده، 
نخل شکسته، خونه خراب شده
لیلی دیگه نمیتونه جودو یاد بگیره...
و کاش تنها یادگاری هستی، گردنبند نبود...
      
6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.