یادداشت هستی ثروتی
1403/11/25
هستی... کتابی که با تک تک کلماتش میشه عمق فاجعه جنگ رو درک کرد... غم انگیز بود، مخصوصا صفحه اخر، خط پایانی... کاش دایی هستی بازم بوی شیرینی و آرد بده کاش مامان هستی بازم بشینه پای نخل و سهراب رو بگیره بغلش کاش لیلی دوباره جودو کار کنه... ولی دیگه نمیشه، جنگ همه چیزو خراب کرده، دایی بوی خاک و کبریت میده، نخل شکسته، خونه خراب شده لیلی دیگه نمیتونه جودو یاد بگیره... و کاش تنها یادگاری هستی، گردنبند نبود...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.