یادداشت آزاده شریفی

زندگی در پیش رو
        از سنی که به خاطر نخواندن کتابی خجالت بکشم گذشته‌ام. حالا مطمئنم باید زمان خواندنش فرا برسد. دیروز در تاریکی بود که این کتاب صدایم زد، امروز تمامش کردم.
تلخ بود و پرمعنا. قصه مردن تدریجی و قدرت زندگی.
هر قدر از رمان‌های شیک و کلاسیک روسی و انگلیسی حوصله ام سر می‌رود، این روی دیگر سکه را دوست دارم.
داستان مومو مربوط به دهه 1970 است، رزا خانم برایم صورت اولیه مامی‌رز بود در داستان اشمیت.
و کل فضای داستان مرا یاد «محله من»(اولاد حارتنا) نجیب محفوظ انداخت. با عربی نیم‌بند تا تهش را مثل شرابی تلخ سرکشیدم. گمان نکنم بشود به فارسی ترجمه‌اش کرد.
لحنی که لیلی گلستان در ترجمه درآورده بود بی‌نظیر بود. هویت داشت.
ادبیات فرانسه این شانس را داشته که مترجمانی بی‌نظیر به فارسی‌اش برگردانده‌اند. 

      
746

41

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.