یادداشت عطیه م

عطیه م

1400/10/29

                داستان در باره ی آنسلما خانم سالخورده ی تنهایی ست که یک شب بین زباله ها یک طوطی هفت رنگ پیدا می کند. اسم طوطی به یاد دوست دوران جوانی آنسلما می شود لوییزیتو. و این طوطی تازه وارد به تدریج یخ قلب پیرزن را آب می کند.  داستان بین خاطرات آنسلما و تحولات و تصمیماتش می گذرد. خاطرات روزگارِ جوانیِ پرشور و معلمی توی روستاها، دوستی با لوییزیتا، ازدواج و به دنیا آمدن بچه ها... و فاصله ی بین آن جوانی پرشور و این سالخوردگی یخ زده که در طول داستان به تدریج روشن می شود.

داستان زندگی آنسلما تلخ نیست ولی شیرین هم نیست. همین که از آن خوشبختی و شور جوانی به یخ زدگی و دلمردگی می رسد یعنی شیرین نیست. ولی ورود طوطی و اتفاقاتی که رقم می زند و خاطرات جوانی باعث می شود در مجموع طعم کتاب شیرین باشد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.